اظهارات هاشمي درباره نفوذي واقعي

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امام خمینی (س) : یك روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تلفن كردند و گفتند كه امام می‏فرمایند: «دلم براى دكتر چمران تنگ شده است ‏بگویید به تهران بیاید.

دكتر كه در آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شده بود، پس از شنیدن این پیام راهی تهران شد و به محضر امام شرفیاب گردید.

در معیت ایشان نقشه ‏ها و كالكهای منطقه عملیاتی را به خدمت امام بردیم.دكتر از ناحیه پا ناراحتی ‏داشت و نمیتوانست پایش را جمع كند و دو زانو بنشیند اما به احترام امام كه به او عشق مىیورزید در مقابل ایشان دو زانو نشست و در حالی كه فشار زیادى را متحمل میشد شروع به توضیح و توجیه نقشه ‏ها كرد.امام با فراست ‏خاصی كه داشتند متوجه ناراحتی دكتر شده و فرمودند: «آقاى دكتر پایتان را دراز كنید و راحت‏ باشید.» دكتر عرض كرد راحت هستم.امام فرمودند: «میگویم پایتان را دراز كنید.» دكتر به احترام امام نپذیرفتند و عرض كردند دردی احساس نمیكنند.دو مرتبه امام با لحن خاصی فرمودند: «میگویم پایتان را دراز كنید و راحت‏ بنشینید» كه لاجرم او هم پذیرفت.

با سلام. حال شما بفرمایید چند نفر مانند شهید دکتر چمران را داریم که با تحصیلات عالیه و با وجود نمایندگی مجلس بهانه ی نگاهداری پشت جبهه را کنار گذاشته و به جبهه جهت دفاع رفته و شهید شود؟؟؟!!! هر کدام را اگر دیدید و شناختید سلام ما را برسانید و بگویید چشم حتما" در انتخابات شرکت می کنیم و حتما" به ایشان رای می دهیم!! حاشا و کلا! در نظامی که جهت نوه ی امام رد صلاحیت صادر شود به علت آنکه بگویند نوه ی امام توانایی شناخت رهبر آینده را ندارد توقع چگونه است که ما مردم به اصطلاح عامی را صالح به شناخت نمایندگان خبرگانی می دانید که بخواهند رهبر اینده را تعیین کنند؟!!! عمرا" ما هم توانایی شناخت داشته باشیم! هرگاه نوه ی امام را صالح به شناخت رهبر دانستید آنگاه سراغی از ما هم بگیرید تا بتوانیم اصلح نماینده خبرگان را بشناسیم.
خدا قوت!جناب آقای هاشمی با وجود احترام به شما بخصوص در این سالهای اخیر که شخصا" حس میکنم دیدگاهتان جهت رسیدگی به کشور و ملت بهتر و دلسوزتر گردیده و با تمام احترامی که به رییس جمهور قدیم جناب خاتمی داریم ولی نه دعوت شما و نه دعوت ایشان جهت شرکت در انتخابات نمی تواند مرهم زخمهای کهنه ی ما باشد . دیگر خسته ایم! پاهامان را یا از دست داده ایم یا آنچنان تاول زده ی عفونی شده اند که یارای راه رفتنی نیست!! بخدا پیر شدیم از دردها، از رنجها، از فریادهای در گلو مرده!! تو را بخدا دیگر با احساسات ما ، با نزدیک شدن هر انتخاباتی بازی نکنیددددد! نمی گوییم کجاست مهدی موعود چون دیگر عمر ما کفاف دیدن روی چو ماه او را ندارد بلکه فقط دنبال یک مرد هستیم که فریادهای در گلو مرده ی ما را بتواند فریاد زند!!! تا لااقل بتوانیم بغض در گلویمان را بشکنیم و بگرییم! گریه کنیم از بیدادها از ریاها از دروغها از اختلاسها ار اینکه در این مملکت هر کسی که تبلیغ می کند برای جیب خویش و سفره ی خویش است و دریغ از خبردار ی بی نانی همسایه! که نه از همشهری پایین شهری خویش!! دلم می گیرد وقتی می بینم امیرکبیری نداریم کجاست لااقل چمران این دوران ؟!! امیرکبیر این دوران؟؟ حاشا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا حق