بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در 28 آذر 1358 در قم خطاب به قهرمانان کشتی آزاد در مسابقات آسیایی و پهلوانان کشتی باستانی درباره شکست قدرت افسانه ای ابرقدرت ها توصیه کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان،همچنین امام راحل ورزشکاران را در خصوص دخالت نظامی و محاصره اقتصادی هوشیار ساخت.
متن توصیه های امام راحل به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ایستادگی تا آخرین نفر
من از آقایان ورزشکارها و سایر آقایان تشکر میکنم که گاهی تشریف میآورند و ما را از کارهای خودشان، از موفقیّات خودشان و از کارهایی که در سطح بین المللی انجام دادهاند و موفقیتهایی که تحصیل کردهاند برای جمهوری اسلامی [مطلع میکنند] تشکر میکنم و دعا میکنم که ان شاء الله همیشه موفق باشند، و به دشمنهای ما بفهمانند که مردانی که در ایران هستند، مرد مبارزهاند و مرد میدانند، مرد جهادند.
و امیدوارم که خداوند شما را تأیید کند در این وقتی که مملکت ایران مبتلاست به اینطور مصیبتها. که البته از یک طرف مصیبت است و از یک طرف هم سرفرازی برای یک ملت، که در راه هدف تا پای جان ایستاده است. و همه جوانهای ما در این راه مشترک هستند، و بسیاری از آنها برای شهادت از من دعا میخواهند و من دعای پیروزی میکنم برای آنها که خداوند همه آنها را حفظ کند و همه شما جوانها را برای کشور ما حفظ کند. امیدوارم که از اینجا به بعد هم که مشکلات برای کشورتان زیاد است، و این ریشههای فاسد الآن در ایران هستند، و چون مأیوس شدهاند دست به یک همچو جنایاتی مثل ترور شخصیتهای محترم میزنند.
و البته آنها خیال این را دارند که ما را و شما را سست کنند در این جهاد اسلامی. و اینها غافل از این هستند که وقتی که جهاد برای خدا شد، برای اسلام شد، جهادی است که جهاد معنوی است، نه جهاد صوری و مادی. وقتی بنا شد که جهاد معنوی باشد تا آن فرد آخر هم برای جهاد حاضر است.
ترور شخصیتهای دینی و بازتاب آن
و من از حماقت اینها هم تعجب میکنم. اینها نمیخواهند که یک فردی مثل آقای مطهری و مثل آقای مفتح را از بین ببرند. اینها وسیله است برای اینکه نهضت را سست کنند و حماقتشان این است که دیدهاند اینها که هر فردی را که اینها ترور میکنند مردم ایران برای نهضت بیشتر وارد میدان میشوند. اگر اینطور بود که مثلاً، آن وقتی که مرحوم آقای مطهری را ترور کرده بودند، یک نیمی از مردم عقب نشینی کرده بودند، آن وقت برای نیم دیگرش هم مرحوم آقای قاضی (۱) را مثلاً ترور میکردند و مرحوم آقای مفتح را و دیگران را. اما وقتی دیدند که هر شخصی را که اینها ترور کردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بیشتر به این نهضت اقبال کردند. این چه انگیزهای دارد که اینها به این جنایت دست میزنند؟ اینها همه برای این است که خدای تبارک و تعالی اینها را کر و کور کرده است. اینها را از آن ادراک راه صحیح محروم کرده است. یعنی خودشان اسباب محرومیت را فراهم کردند. خودشان اسباب این شدند که عنایت خدا، که باید همه قشرها را هدایت کند، اینها خودشان را محروم کردند، و بعد از اینکه خودشان را محروم کردند کارهایی انجام میدهند که برخلاف مصلحت خودشان است.
کور دلیهای سران کاخ سفید
شما ملاحظه کنید این آقای کارتر برای رسیدن به مقام ریاست جمهور دست و پا میکند لکن خدا او را کر و کور کرده است که راهها را اشتباهی دارد میرود. این اگر چنانچه - همان وقتی که ما اشتغال داشتیم به مخالفت با این مرد آن وقت که دید این دیگر در حال سقوط است، و دید نمیتواند این را نگهش دارد، اگر کمک کرده بود به ایران و اقبال کرده بود به ایران و تصدیق کرده بود حرفهای ایران را، برایش بهتر بود، یا آن پافشاری که آن وقت کرد برای حفظ او، و آن پافشاریهایی که کرد برای حفظ یادگار او بختیار، و آن پافشاریهایی که بعد کرد؟ آن بهتر بود برای رسیدن به آن مقام یا این؟
حالا رفت. آنها از بین رفتند. بعد بردن یک نفر آدم جانی را به امریکا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستاری از یک مفلوک باصطلاح آنها، این بهتر بود برای او یا اینکه او را نبرند؟ جای دیگری برود زندگی کند - خوب، بود جای دیگر.
اینها از باب این است که کر و کور شدهاند. یک کاری کرده حالا، مثل این بچهها که لج میکنند. سر آن کار لجبازی میکند. حالا نتوانست او را نگه دارد. این قدم دومی بود که نتوانست نگه دارد این مرد را در امریکا، و فرستادهاش به یک جای دیگر. خوب این بهتر بود برای او که باز سر و صدا در دنیا راه بیندازد، و در پاناما آن قدر تظاهر بر ضد این مرد بکنند که بر ضد امریکاست، یا اینکه او را میفرستاد اینجا و به عالم ثابت میکرد که من هم طرفدار مظلومها هستم، طرفدار آنها هستم که غارت شدهاند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است. اما قاعده این بود که اگر عقلش سر جایش بود، قاعده این بود که اگر کسی بخواهد راه خودش را، آنی که خیالش هست پیش ببرد، اینها را پیش نیاورد تا اینکه یک مملکتهایی بر ضد او تظاهرات در آن واقع بشود.
منبع:صحیفه امام جلد یازده ص333