تلخ است که بشنوی امنیت کودکان، نوجوانان، جوانان و دانشگاهیان کشورت هر روز در یک حادثه، سانحه، سوءاستفاده به خطر میافتد و بلیت آخرت را مفتی به دست آورده و راهی دیار باقی میشوند ولی کسی حسابشان نمیکند تا حداقل با یک استعفای نمادین درد جامعه را تسکین موقت بخشد!
تلختر میشود وقتی بعد از وقوع یک حادثه دردناک بخوانی که مسئولان به جای عذرخواهی و تلاش برای برطرف کردن مشکل برای جلوگیری از تکرار اتفاق، به جان هم بیفتند و همدیگر را مورد خطاب قرار دهند و بگویند تو مقصری و انتهای این دعوای حزبی، جناحی، منفعتطلبانه، چهار پیمانکار به دادسرا احضار شوند و انتهایش مشخص نشود چه شده است؟!
موضوع فقط واژگونی اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد وسط دانشگاه نیست، درد تنها برای علوم و تحقیقات نیست که حالا دانشجویانش به آن «علوم و تلفات» میگویند. درد بر سر بینتیجه ماندن و جریحهدار شدن روح جامعهای است که حالا ترجیح میدهد کودکستان، مهد، کلاس قرآن، پیشدبستانی، دانشگاه را در دو بخش دولتی و خصوصی - آزاد یا غیرانتفاعی تحریم کند!
درد بر سر جامعهای است که حالا از جاده، مدرسه، کودکستان، دانشگاه، قطار و هواپیما بیشتر از دشمن میترسد! چراکه هر بار خبری میرسد به جای برکناری سریع مسئول مربوطه و یا استعفایی پیشدستانه توجیه را در چشم مسئولان مربوطه میبیند!
افکار عمومی میپرسد چرا دولت تدبیر و امید برای جملهای به نام «گاز به سیستان و بلوچستان رسید» بازخواست نمیشود تا دو سال بعد از این اظهارنظر پیشدبستانی نوساز غیرانتفاعی در مرکز سیستان و بلوچستان جان کودکان را نگیرد و یک شینآباد جدید روی دل جامعه نگذارد، درد این است که چرا مسئولان دانشگاه آزاد بازخواست نمیشوند که چرا درست بیخ گوششان، چسبیده به ساختمان مرکزی دانشگاه آزادی که با شهریههای هنگفت و خدمات کم، دل جامعه را خون کرده است و پدران زیادی را به شغل دومی به نام مسافرکشی کشانده تا مخارج دلبندشان را تامین کنند، باید دانشجویان با اتوبوسهای ناایمن تردد کنند که چنین فاجعهای رخ دهد؟! چرا کسی از ولایتی نمیپرسد که در مشاغل و مناصب مختلفش سری به علوم تحقیقات زده است یا هنوز فرصت نکرده است؟! چرا کسی از مسولان قبل و کنونی دانشگاه نمیپرسد که آن روزی که شهریهها را میگیرید و کارت امتحان را گروی اتمام شهریه نگه میدارید، آیا به اندازه تسویه مالی دانشجوها به فکر جانشان هم هستید؟! آیا امنیت را برای تحصیل به آنها هدیه میدهید؟! چقدر خبر بد بشنویم؟!
آن سربازانی که هرگز به مقصد نرسیدند را هضم کنیم یا آن دانشجویی که درست در داخل دانشگاه له میشود؟! آن کلاس قرآن و آن رفتار ناپسند را نادیده بگیریم یا سوختن فرزندان ایران در آتش بیتدبیری را؟! مسئولانی که شیعه حضرت علی(ع) هستند هنوز به اندازه باز کردن خلخال از پای زن نامسلمانی خبر تلخ نشنیدند که دق کنند؟! اصلا چرا کسی دق نمیکند؟ استعفا نمیدهد؟ از چه زمانی آنقدر بیتفاوت شدید که درد مردم دردتان نباشد؟ چرا این حوادث مانند قطار هفتخوانی که هرگز به مقصد نرسید به سرمنزل سلامت نمیرسد؟!
چرا برخی که مسئول میشوند اول باید چند واحد علوم تلفات و بیتفاوتی به اخبار تلفات زیرمجموعهاش را طی کنند تا پست بگیرند؟ مگر میشود بیتفاوتی به فاجعه منا و مسجدالحرام، برخورد دو قطار، ساختمان پلاسکو، حوادث مدرسه؛ دبستان؛ دانشگاه؛ پادگان و... را شنید و به جای استعفا و عذرخواهی فقط به رقیب حزبی تهمت زد و روح جامعه را جریحهدار کرد؟ آقایان مسئول چه زمانی ابراز ندامت میکنید و استعفا میدهید؟ این حوادث باعث میشود شیرینی دستاوردها در سایه جمهوری اسلامی دیده نشود و به دشمن فرصت سیاهنمایی دهد، این رفتارها باعث میشود دستاوردهای علمی همین دانشجویان در مجامع جهانی تحت تاثیر قرار بگیرد، آیا ضرورت ندارد که آقایان غیرمسئول با یک استعفا هم دل جامعه را شاد کنند و هم دستاوردهای نظام را در سایه ناکارآمدی خود خراب نکنند؟
منبع: سیاست روز
نویسنده: مائده شیرپور