کد خبر: ۲۰۱۴
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۹
همزمان با پخش مصاحبه اختصاصی در برنامه 90 اتفاق افتاد
به گزارش شبکه مجازی آستان علی دایی در مصاحبه مفصل با فردوسی پور نکات ناگفته ی زندگی اش را بازگو کرد.

اسطوره فوتبال ایران رودروی دوربین برنامه نود نشست تا در آستانه تولدش در مصاحبه ای صمیمی از روزهای گذشته اش بگوید.

 

وی عنوان کرد: فکر می کنم درس و دانشگاه مسیر زندگی من را عوض کرد. اگر من دانشگاه شریف قبول نمی شدم این فوتبالیستی که الان هستم نبودم. من سال 66 و 67 قبول شدم اما به دلیل این که شلوار جین پوشیده بودم و … من را قبول نکردند. سال آخر با دانشکده مکانیک بازی داشتیم. آقای بشرزاد دروازه بان تیم حریف بودند. تیم متالوژی همیشه با همه تیم ها فرق داشت. من سه و سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم. به نظرم آدم همین گونه به جایی نمی رسد و باید زحمت بکشد.

 

دایی ادامه داد: از سال دوم دانشگاه که فوتبال را در تاکسیرانی شروع کردم خیلی وقتم گرفته می شد. کار هم می کردم و به همین دلیل سر بسیاری از کلاس ها نمی توانستم بروم. اکثر درس هایم را شب امتحان می خواندم و نمره می گرفتم. من در دانشگاه فقط یک درس را افتادم که ریاضی یک بود.

 


دایی درباره وضعیت خانواده اش گفت: پدرم خیلی دوست داشت که من مهندس بشوم و من بیشتر به خاطر ایشان مهندس شدم. از بچگی روی من خیلی حساس بود. در فوتبال مادرم به من خیلی کمک کرد. شرایط طوری بود که تابستان ها خودم کار می کردم و خرج یک سالم را در می آوردم. دوست نداشتم فشاری به پدرم وارد شود. خدا را شکر می کنم که به شکلی که دوست داشت تربیت شوم. مدیون پدر و مادرم هستم. الانم حس می کنم پدرم دعایم می کند. پشت خانه مان زمینی خاکی بود که گل کوچک بازی می کردیم و در دبستان و دبیرستان جدی تر شد. آن موقع زیاد روی پرسپولیس و استقلال حساس نبودم. چون برادرم محمد در استقلال اردبیل بازی می کرد من هم یک سالی که در اردبیل بازی کردم در این تیم بود. پست اول من دفاع راست بود. در یک بازی فوروارد ما مصدوم شده بود و من را فوروارد قرار دادند که دو سه گل زدم و دیگر به این پست منتقل شدم. 


وی درباره آسیب دیدگی شدید طحال نیز گفت: در بازی با بحرین دروازه بان حریف با لگد به شکمم زد اما تعویض هایمان را انجام داده بودیم و مجبور بودم بازی کنیم. آن 20 دقیقه 200 سال طول کشید. فکر می کردم ضربه ای است که نفسم بند آمده اما دیدم نه ماجرا جدی است. در رختکن بیهوش شدم و مرا به بیمارستان بردند. مدیری بود که بالای سر من آمد و در شرایطی که هیچ کس در خانه ما از من خبر نداشت. به ایشان گفتم لطفا شما با خانه تماس بگیرید که خودم به آنها بگویم. آن آقا گفت اشغال است و رفت تا این که آقای عابدینی بالای سرم آمد و تلقن را به من داد. برخی چیزهای کوچک را تا صد سال نمی شود فراموش کرد. یک خوبی کوچک هم می تواند باعث شود که آدم تا آخر عمر مدیون شود. من با لباس کیمونو از بیمارستان مرخص شدم! باید نزدیک یک هفته می ماندم تا دوره درمان تمام شود. اما چون المپیک تمام می شد هزینه را باید خودمان می دادیم که به همین دلیل با ده تا سرم و لباس کیمونو به زور مرخص شدیم.


دایی درباره تصادف نیز گفت: از این اتفاقات در زندگی ام زیاد افتاده است. در تصادفم سرما خورده بودم. 5 دقیقه قبل محمد گفت بگذار من رانندگی کنم گفتم چند دقیقه دیگر و در همان 5 دقیقه خوابم برد. همه این ها دست خداست. تا آن موقع تفکر دیگری نسبت به زندگی داشتم. آن موقع فکر می کردم که اگر مرگ بیاید راحت می شوم. اما در بیمارستان که دخترم بالای سرم آمد از خدا خواستم که حالا حالاها مرگ را سراغ من نفرستد تا بتوانم دخترم را به جایی برسانم. آن موقع فهمیدم که آدم فقط برای خودش زندگی نمی کند و متعلق به کسانی است که او را دوست دارد.


کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال درباره ارتباطش با دخترش نیز گفت: الان دعوا سر همین است نورا هر چه بگوید من چشم می گویم و می گویند دختر نباید این گونه بار بیاید. جا دارد از همسرم تشکر کنم که خیلی با من مدارا کرده است. خیلی از روزهایی که نبوده و نیستم خیلی از وظایف گردن اوست که جا دارد صمیمانه از او تشکر کنم. من در بیرون خصوصیاتی دارم اما در خانه آدم دیگری هستم.

دایی در ادامه صحبت هایش درباره یک عکس که مورد سوال بود گفت: تیپ آن موقع با الان فرق می کرد. هوا سرد بود و پولیور را در شلوارم کرده بودم. مطمئنا با آن تیپ آن زمان کسی با من ازدواج نمی کرد! 
وی درباره تاثیر حجازی بر زندگی اش گفت: خدا ناصرخان را بیامرزد. ناصرخان خیلی برای من زحمت کشید. زمانی که به تجارت آمدم در زمین امیرآباد شمالی تمرین می کردیم. ناصر خان نیم ساعت بیشتر می ماند و با من تمرین اختصاصی می کرد. خود من هم دوست داشتم. ناصر خان خیلی به من لطف داشت.


در ادامه این گفتگو در شرایطی که مشخص بود صحبت های دایی درباره حجازی ادامه دارد ادامه صحبت هایش پخش نشد.
دایی درباره حضورش در هرتابرلین نیز گفت: من سه سال با بایرن مونیخ قرارداد داشتم و هرتابرلین به من پیشنهاد خوبی داد که سه برابر بایرن بود. من به هرتا رفتم و خدا را شکر می کنم که در لیگ قهرمانان خوب کار کردم . اصلا فکرش را نمی کردم که به خاطر دانشگاه به تهران بیایم و سرنوشتم عوض شود و به لیگ قهرمانان اروپا برسد.
وی درباره فینال لیگ قهرمانان برابر منچستریونایتد گفت: ما کاملا خودمان را برای جشن قهرمانی آماده کرده بودیم اما متاسفانه روی دو ضربه دو گل خوردیم. ما خیلی بهتر از منچستریونایتد بازی کردیم. من خودم را آماده کرده بودم که قهرمان شویم و 300 هزار مارک پاداش بگیرم که در عرض یک دقیقه پرید.
دایی درباره بازی نکردنش گفت: من هیچ وقت احساس نکردم که چون ایرانی هستم به من بازی نمی دهند. مدتی در بایرن فیکس شده بودم. در تمرین یک بار یانکر من را زد و رباط انگشتم پاره شد. آقای هیتسفلد به پزشک تاکید کرد که باید به بازی بعد برسم اما من برای بازی های ملی به ایران آمدم و وفتی برگشتم یانکر فیکس شده بود.
او درباره سبیلش گفت: یک روز در هرتا که بودم سبیم را زدم. آن موقع سیبل مد بود. الان کسی سبیل نمی گذارد. من اردبیلی هستم و بر اساس مد پیش می روم! در آن موقع در بوندسلیگا جز من و کریم (باقری) کسی سبیل نداشت. 
دایی در ادامه شوخی جالبی با فردوسی پور درباره تیپ او در زمان دانشگاه کرد.
دایی درباره یادگیری زبان آلمانی گفت: خوشبختانه تا حدی یاد گرفتم و توانستم ارتباط برقرار کنم. این که انگلیسی هم بلد بودم مهم و به من کمک کرد. شاید اگر دیگر بازیکنان ایرانی زبان بلد بودند می توانستند از من موفقتر باشند. همیشه گفته ام که بازیکنان خیلی بهتر از من در ایران بوده اند هم از نظر فنی فوتبالی و هم تکنیکی اما شاید فاکتورهایی که من داشتم را نداشتند.

بهترین گل زن ملی جهان درباره رکوردش نیز گفت: همه این ها خواست خدا بود و به من لطف کرده است. شاید همه فکر کنند ساده است اما از خیلی چیزها باید گذشت تا به یک سری چیزها دست پیدا کرد. متاسفانه همه فکر می کنیم باید همه چیز را با هم داشته باشیم. من زمانی که در آلمان بودم یازده شب را نمی دیدم. زمانی که من در تیم ملی بودم دوستان بسیار خوبی داشتم و بدون آنها به این تعداد گل نمی رسیدم. خیلی بازیکنان گذشت کردند که من این تعداد گل زدم. من این رکورد را مال خودم نمی دانم و به نظرم رکورد مال ایران است. من نماینده نسل خودم بودم که توانستم چنین رکوردی را ثبت کنم. اما همه رکوردها روزی شکسته می شوند .
دایی درباره بهترین بازی خودش در تیم ملی گفت: من بازی های خوب زیادی داشته ام. اما بازی که همیشه در ذهنم مانده بازی 6-2 با کره، بازی با آمریکا در جام جهانی و بازی معروف با استرالیاست که جزو بازی های خاطره انگیز است.
وی درباره پاس گل هایش گفت: دو پاس گلی که به مهدوی کیا و عزیزی دادم را از همه گل هایم بیشتر دوست دارم. من هر وقت دیده ام کسی موقعیتش بهتر از من است به او پاس دادم. گاهی بازیکن را در موقعیت ندیدم. وقتی توپ به من می رسید اولین چیزی که به آن فکر می کردم این بود که گل بزنم چرا که وظیفه اصلی من گل زدن بود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
عناوین برگزیده
آخرین اخبار
پربازدید ها
پربحث ترین عناوین