۳۴سال پیش زمانی که برای بیماران بستری در بیمارستان آیتالله کاشانی نان
میبرد، به یکباره تعداد زیادی از مردم در فلکه سوم خزانه به سمت او هجوم
آوردند. میخواستند نانها را از روی موتورش بردارند. با عجله نانها را
برداشت و به سمت بیمارستان دوید اما نتوانست از دست آنها خلاص شود.
به گزارش
آستان به نقل از ایسکانیوز مردم میگفتند پول نانها را میدهند اما نمیتوانست قبول کند
چون به مسئولان بیمارستان قول داده بود برای مریضها نان میآورد. از طرف
دیگر مانده بود با آنها چه کند. خانواده آنها گرسنه بودند و باید هرطور شده
نان تهیه میکردند. به یکباره فکری به ذهنش رسید. از آنها خواست اجازه
بدهند نانها را به بیمارستان ببرد و تا شب هم شده، برایشان نان بپزد.
همانطور هم شد و تا 3بامداد برای مردم نان پخت تا سفره آنها خالی نماند.
کار هر روز محمد عربپور همان شد و حالا هم طبق عادت، بهصورت شبانهروزی
نان میپزد و دست خلقاللهمیدهد. با او درحالی که مشتریها را در
نانواییاش راه میانداخت، گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
نانوای بیماران و سربازها بودم
محمد عربپور 75ساله است اما کهولت سن باعث نشده دست از کار بکشد. ساعت
زیادی از وقت خود را در نانوایی و کنار کارگرانش سپری میکند و آنچه باعث
سرزندگی او شده، ارتباط گرم با مشتریهایی است که همه روزه از راههای دور و
نزدیک به اینجا میآیند. با هرکسی مطابق با سن او حرف میزند و به قول
معروف زبان هر کسی را میفهمد. وی میگوید: 59سال پیش که این نانوایی را
راه انداختم، در اینجا خبری از خانه و جاده نبود تا مشتری داشته باشم. نان
میپختم و با گاری یا موتور به محلههای دیگر میبردم. شاید باورتان نشود،
هر روز تا قلهک میرفتم و نان میفروختم. بعدها با پادگانهای نظامی و
بیمارستان آیتالله کاشانی در خزانه قرارداد بستم و برایشان نان میپختم.
بعد از انقلاب هم که خانهسازی در اینجا شروع شد، مشتری خانگی هم پیدا
کردیم. به همین خاطر روزها نان دست مردم میدادیم و گاهی اوقات مجبور
میشدم تا نصف شب در مغازه بمانم و نان بپزم تا قراردادم را با بیمارستان
کاشانی حفظ کنم. آن زمان باید هر روز 450قرص نان به بیمارستان تحویل
میدادم و به همین خاطر باید برنامهریزی میکردم تا شرمنده مریضهای بستری
در بیمارستان نشوم.
جنگ و ترس از قحطی نان
عربپور 34سال پیش یعنی در زمان جنگ تصمیم خود را برای شبانهروزی شدن
نانواییاش گرفته است. وی به شروع جنگ تحمیلی و کمبود نان در محلهها اشاره
و عنوان میکند: وقتی جنگ شروع شد، خیلی از نانواها در کنار مردم به جبهه
رفتند تا بجنگند یا آنجا نان دست رزمندهها بدهند. چند نانوایی هم در
بمباران خراب و به همین خاطر نان کم شد. یک روز که میخواستم مثل همیشه نان
به بیمارستان آیتالله کاشانی ببرم، مردم به سمت من آمدند. به آنها قول
دادم قبل از اینکه به مغازهام برسند، خودم را به نانوایی برسانم و
برایشان نان بپزم. آن روز تا نزدیکی صبح نان پختیم و دست مشتری دادیم.
فردای آن روز هم وقتی به مغازه رفتم، صف طولانی جلوی نانواییام دیدم. آن
روز هم تا 3بامداد نان پختم. بعضی از مردم میترسیدند قحطی نان بیاید. به
همین خاطر نان زیادی میخواستند و یادم میآید مجبور شدیم به هر خانواده
فقط چندقرص نان بدهیم تا به همه برسد. هر شب کار ما همین شده بود. از صبح
که به مغازه میآمدیم، تا ساعت 3، 4صبح فردای آن روز نان میپختیم. تصمیمم
را گرفتم. شاطر و کارگر اضافی پیدا کردم و یک پارچه نوشته روی مغازه زدم
که اینجا نانوایی شبانهروزی است.
عربپور به یاد روزها و شبهایی میافتد که زیر موشکباران مشغول پخت نان
بوده است: چندبار محلههای نازیآباد و خزانه بمباران شد. نمیدانم چرا آن
موقع مردم از هیچ چیز نمیترسیدند. برای همه ما بمباران و این چیزها عادی
شده بود. یکبار که نان میپختیم و مردم در صف بودند، ترکش یکی از آن بمبها
هم به سر در مغازهام خورد و هنوز آثار آن معلوم است. حتی یادم میآید در
زمان موشکباران ما مشغول کاشیکاری مغازه بودیم و شاطر هم نان میپخت.
اینجا شبیه بیابان بود
عربپور اهل قم است. فقط داییاش نانوا بوده که یکسال در کنار او این شغل
را یاد گرفته است. از آن زمان 60سال میگذرد و وقتی 50سال پیش برای خرید
نانوایی به خیابان شهید رجایی آمد، خانوادهاش را هم به اینجا آورد و ساکن
محله نازیآباد شرقی شد که این روزها همراه با علیآباد شمالی، یکی از
محلههای 9گانه منطقه ما را تشکیل میدهد. وی درباره کمبودهای محله در آن
روزگار و سختیهای کارش میگوید: اینجا شبیه بیابان بود و هرکسی نمیتوانست
در اینجا دوام بیاورد. آرد را از یک شرکت معتبر در 3راه آذری میخریدم و
با ماشین تا نزدیکی منطقه میآوردم. بعد از آن با گاری به اینجا میآمدیم
چون راهها خاکی و سنگلاخ بود. یک نفر هم با گاری برایم نفت سیاه میآورد
تا تنور را روشن کنم. هنوز هم از آن نفت سیاه در منبع مغازهام باقی مانده.
یک آبانبار هم در مغازه درست کرده بودم. به میراب پول میدادم تا آب
بیاورد و داخل آبانبار بریزد. بعدها که جمعیت محله زیاد شد و مردم شروع
کردند به خانه سازی، سر هر کوچه یک آب فشاری گذاشتند. مردم از آب فشاریها
برای خودشان آب میبردند و من هم برای اینکه خمیر خراب نشود و نان خوب و
بهتری بپزم، از آنجا آب خنک به مغازه میآوردم.
خانوادهای فعال و دست به خیر
عربپور 2دختر و 2پسر دارد. دخترهایش ازدواج کرده و خانهدار هستند. یکی از
پسرانش محمدحسین نام دارد که مهندس کامپیوتر و کارمند یک شرکت است. پسر
دیگرش یعنی محمدحسن، این روزهادرصدد ادامه تحصیل در مقطع دکترای روابط
بینالملل است. او هرازگاهی به مغازه پدرش آمده و کمک حال او میشود. نزدیک
به 10سال است که عضو شورایاری محله علیآباد شمالی و نازیآباد شرقی است و
به گفته اهالی، همراه دیگر اعضای شورایاری نقش مؤثری در رفع مشکلات اساسی
مردم داشته است. این دبیر شورایاری، فعالیت پررنگی هم در کانون دوکوهه
دارد. کانونی که با پشتوانه حجتالاسلام سیدعلی روحبخش، امام جماعت سابق
مسجد سیدالشهدا(ع) و همیاری شهرداری منطقه، خیّران و کاسبان محل راهاندازی
شده و تاکنون 250خانواده نیازمند را تحت پوشش قرار داده است. ارائه
سبدکالا به نیازمندان، از فعالیتهای مهم این کانون است و سال گذشته هم
جهیزیه 4دختر کمبضاعت محله از طریق آن تهیه شده است. همسر عربپور هم در
فعالیتهای قرآنی نقش پررنگی دارد. خانم صدیقه پژویان که اهالی او را به
خانم عربپور میشناسند، سالهاست در منزل خود و مکانهای مختلف از جمله
خانهای در خیابان دشتآبادی، جلسات قرآنی برای بانوان برپا میکند. به
گفته اهالی، او تاکنون به بیش از 100نفر از بانوان محله قرائت صحیح قرآن را
آموزش داده و در این راه از دخترانش نیز کمک میگیرد. وقتی از عربپور
میپرسیم حضور شبانهروزی او در نانوایی باعث نشده همسرش از او دلگیر و
ناراحت شود، فقط به خنده اکتفا میکند و به خوبی میتوان فهمید که همسرش از
این وضع چندان راضی نیست. عربپور درحالی که لبخند بر لبانش نشسته
میگوید: بالاخره حاج خانم هم صبح تا شب در جلسات قرآن هستند. وی در ادامه
میگوید: الحق همسر خوبی دارم. او با تمام سختیهای کار من کنار آمده و در
غیاب من زحمات زیادی برای تربیت بچهها کشیده است. هیچوقت فداکاری او را
فراموش نمیکنم. سپس اضافه میکند: کار در نانوایی همیشه با استرس و نگرانی
همراه است. هروقت تلفن خانه به صدا درمیآید، استرس سراغم میآید. با خودم
فکر میکنم حتماً خمیر خراب شده یا خدایی ناکرده مشتریها زنگ زدهاند تا
از نحوه پخت نان گلایه کنند. خواسته و ناخواسته هم این نگرانیها وارد
زندگی آدم میشود و ممکن است اطرافیان را ناراحت کند.
فروش نان به اندازه وسع مشتری
عربپور در 2شیفتکاری بهصورت شبانهروزی نان میپزد. 17کیسه آرد را خمیر
میکند و با آن نان سنگک میپزد که هر کیسه بیش از 120قرص نان میشود. در
کنار اهالی، طلاب حوزه علمیه امیرالمؤمنین(ع)، طباخها، مسافران حرم حضرت
عبدالعظیم(ع) و ساکنان محلههای نازیآباد و علیآباد هم از مشتریهای او
هستند. نان را با قیمت 800تومان دست مشتری میدهد و برای اینکه شرمنده
مشتریها نشود، در ازای 200تومان پول خرد باقیمانده، یک چهارم از یک قرص
نان را به آنها میدهد. با این وجود هر کسی به هر مقدار که توانایی داشته
باشد، با دست پر از نانوایی این هممحلهای بیرون میرود. عربپور به
تقاضای مشتری، نان را بریده و حتی اگر لازم باشد، یک نان را 8قسمت میکند
تا بتواند فردی را که فقط یک اسکناس 100تومانی دارد، با دست پر از مغازهاش
راه بیندازد. به گفته محسن مهدویپور که سالهاست او را میشناسد، عربپور
روزانه حداقل به 10نفر رایگان نان میدهد. خودش در اینباره میگوید: وقتی
مشتری وارد مغازه میشود و این پا و آن پا میکند، جلو نمیآید و منتظر
است مشتریهای دیگر از مغازه بیرون بروند، باید فهمید که او درحال حاضر
پولی برای خرید نان ندارد. باید او را دست پر راه انداخت. هرچه باشد «این
افراد مشتریهای دست به نقد ما هستند» و اگر آنها را دست خالی بیرون کنیم،
برکت را از زندگی و کار خودمان گرفتهایم.
یکی از کارهای خیرخواهانه عرب پور، همکاری با چند ریشسفید محله، خیّران،
رفقای قدیم و کاسبان برای دستگیری از نیازمندان است. آنها برای دختران دم
بخت خانوادههای نیازمند جهیزیه تهیه میکنند، اگر لازم باشد ودیعه مسکن
فرد آبروداری را میدهند و درصورت نیاز بهصورت گروهی برای آشتی همسایهها
با یگدیکر دست به کار میشوند.
مشکلات به روایت شاطر محله
از عربپور که سالها در محله نازیآباد شرقی ساکن بوده درباره مشکلات و کمبودهای محل سکونتش میپرسیم.
او با قدردانی از مسئولان به خاطر آسفالت معابر، تأمین روشنایی محلهها،
جدولکشی خیابانها و کوچهها و ساختسراهای محله، به نبود فضای سبز در
این محله اشاره میکند که اهالی را به دردسر انداخته است. وقتی از او
میپرسیم برای اعلام این مشکل به مسئولانکاری انجام داده یا با
سامانههایی مثل 137 تماس گرفته یا خیر، به همشهری محله میگوید: من به جای
137 به پسرم زنگ میزنم! محمدحسن شورایار محله است. باید به درددل مردم
گوش بدهد. فرقی نمیکند اهالی به او مراجعه کنند یا من، باید به همه جوابگو
باشد. روز اولی هم که میخواست در شورایاری ثبتنام کند، با او حرف زدم.
گفتم باید خودت را وقف مردم کنی. حرفی نزنی یا وعدهای ندهی که نتوانی عمل
کنی. به هرحال این مردم همسایه ما هستند و توقع دارند. صحبت که به اینجا
میکشد، پسر عربپور را مقابل او قرار میدهیم. از او میخواهیم
درخواستهایش را به این عضو شورایاری بگوید و از محمدحسن عربپور هم
میخواهیم به او پاسخ منطقی بدهد. نانوای پیر محله از کمبود فضای سبز در
محله گلایه میکند و محمدحسن جواب میدهد: متأسفانه در محله علیآباد شمالی
و نازیآباد شرقی فضا برای ساخت بوستان وجود ندارد. اهالی هم از امکانات
میدانهای محله برای گذران اوقات فراغت خود استفاده میکنند. بنابراین در
کنار پیگیری برای ساخت بوستان در این محله، تلاش میکنیم امکانات میدانها
را افزایش دهیم. بهعنوان مثال لوازم ورزشی را در آنها نصب کنیم. در این
زمان پدرش میپرسد پس چرا این کار را انجام نمیدهید که عربپور جوان
میگوید: نامهنگاری از طرف اعضای شورایاری انجام شده و درخواست تجهیز
میدانهای انصاری و دردشت را به مسئولان شهری دادهایم. گلایه دیگر عرب
پور، نبود خانه بهداشت در محله است که پسرش جواب میدهد: شهردار منطقه برای
ساخت این مراکز در محله نظر مساعد دارند اما برای انجام این کار نیاز به
فضا هست. بااین وجود سعی میکنیم خانه بهداشت و خانه سلامت را در سرای محله
نازیآباد شرقی راه بیندازیم. نانوای باصفای محله خطاب به ما میگوید:
هرجا که مشارکت مردم در کارها زیاد باشد، مشکلات هم کمتر میشود. یادم
میآید خودمان در محله از همسایهها پول جمع میکردیم و کوچهها را آسفالت
میکردیم. حالا هم باید بعضی کارها را با مشارکت خودمان انجام دهیم یا
حداقل پیگیر رفع آنها باشیم. با دست روی دست گذاشتنکاری جلو نمیرود.
اهالی روی این خانواده حساب میکنند
سالها از آشنایی خانم نارنج رحمتی با خانواده عربپور میگذرد و همه روزه
مسافت زیادی طی میکند تا به نانوایی این خانواده در خیابان شهید رجایی
آمده و خرید کند. وی با تأکید میگوید: اگر دنبال آدمهای سالم و خداشناس
میگردید، همین خانواده را به شما معرفی میکنم.
او ادامه میدهد: خانواده عربپور خودشان را وقف مردم کردهاند. آقای
عربپور در نانوایی به مردم خدمت میکند، همسر و دخترش در مجالس قرآن و
پسرش در محله. آنها در محله نمونه هستند و اهالی هم همیشه روی آنها برای حل
مشکلات خودشان و محله حساب میکنند.
مردمدار و بامحبت هستند
«به جز محبت و خوبی از این خانواده چیزی ندیدهایم.» احمد آشتیانی با بیان
این مطلب میگوید: خانواده عربپور را از 50سال پیش میشناسم. از کمکهای
خیرخواهانه و پنهانی آنها به خانوادههای بیبضاعت خبر دارم و رفتار مناسب
آنها با دیگران همیشه زبانزد مردم است. وی ادامه میدهد: اعضای این خانواده
مردمدار و خداشناس هستند. همیشه رفتار عربپور در نانوایی با مشتریها
همراه با احترام است و همسر و بچههایش نیز خصوصیات اخلاقی و رفتاری مناسبی
با همسایهها دارند. خداوند به کار و زندگیشان برکت دهد که همیشه به فکر
دیگران هستند.