Saturday 13 September 2025| ۲۱: ۳۳ - شنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۴
کد خبر: ۱۴۶۶۸
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۲
رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) گفت: تعبیر رهبری این است که انگشت اشاره امام همچنان راهنما و راهگشا است. نتوانسته‌ایم [این را] در قانونگذاری، برنامه‌نویسی، کار فرهنگی و کار اقناعی کردن برای نسلی که پرسشگر است، [تبیین کنیم]. این نسل بنا نیست با تعصب قبول کند و در معرض پیام‌ها و صداهای متعدد و متفاوت است و میلیون‌ها پیام در لحظه دارد به او می‌رسد؛ او انتخابگری می‌کند که چه پیامی را بشنود؛ در عین حال بمباران اطلاعات هم می‌شود. این نسل پرسشگر است و تا اقناع نشود با ما همراه نمی‌شود و ما هنر اقناع کردن را بلد نیستیم. فکر کرده‌ایم با اجبار، تحکم، دستور و بخشنامه می‌شود یک اتفاق فرهنگی را شکل داد در حالی که یک اتفاق فرهنگی این طوری شکل نمی‌گیرد.

 رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) با تأکید بر اینکه امام مظهر عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی و آرمان‌خواهی ما بود، گفت: بارها گفته‌ام که ما در دفاع از امام دچار لکنت نیستیم. یقه هم نمی‌گیریم که مثل بعضی‌ها یقه‌گیری و طلبکاری کنیم، اما این واقعیت است که در دفاع از امام تعارف نداریم و حفظ حیثیت مجموعه‌ای که به دست امام شکل گرفته؛ این خیلی مهم است.

مشروح گفت‌وگوی برنامه حضور با حجت‌الاسلام و المسلمین علی کمساری را در ادامه می‌خوانید:

هفدهم شهریور سالروز تأسیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) است. به همین مناسبت میزبان رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) هستیم. کسی که از نسل دوم انقلاب حساب می‌شود، متولد 1351 در زرند کرمان و با تجربیات مختلف فرهنگی، الآن مسئولیتی را بر عهده گرفته که باید بازخورد آن معرفی بیشتر امام و افکار ارزشمند حضرت امام خمینی(س) باشد. اگر بخواهم مهمانمان را معرفی کنم باید سمت‌های مختلفشان را بگویم. دکترای ایشان در زمینه «اسلام سیاسی از منظر اخوان المسلمین مصر» هست و کسی است که حوزه‌های مختلف را به ویژه در استان کرمان مسئولیت داشته است. در دفتر تبلیغات اسلامی مسئولیت ویژه‌ای داشته؛ هم در حوزه روابط عمومی و هم در حوزه فرهنگی. نام ایشان با استانداری کرمان و مشاور جوان بودن و مدیریت جوانان این استان عجین شده است. الآن هم مسئولیت مهمی در حوزه نشر آثار امام دارند که با ایشان بیشتر آشنا خواهیم شد.

اولین بار امام را در سن شش سالگی در قم دیده بودم. دکلمه اجرا کردم و امام بلند شدند که بروند و من تازه از شوک خارج شدم، روی پای امام افتادم و پای امام را بوسیدم و عبای امام را کشیدم و عبای امام از دوششان افتاد.

 
چقدر از سند منتشر نشده دارید؟

در سیاست انتشار اسناد طبعا شرایط زمانی، ملی و بین‌المللی لحاظ می‌شود.

 
در حوزه مستند و فیلم بودجه شما کفاف می‌دهد؟

خیر؛ گفت که «کفاف کی دهد این باده‌ها به مستی ما». یک پروپاگاندایی شده که مؤسسه پول زیاد می‌گیرد. ما مثل همه دستگاه‌ها ذی حساب، دیوان محاسبات و بازرسی داریم.

 
من شنیده بودم که یادگار امام خیلی در قید و بند پروتکل‌های حفاظتی نیستند.

تشییع پیکر اخیر شهدا تشریفات و عبا و عمامه مسیر راهپیمایی را رفته بودند؛ بدون عکاس. بعضی وقت‌ها بعضی‌ها سرزده می‌روند و می‌بینید که 10 نفر عکاس و فیلمبردار هم هست و ما نمی‌فهمیم سرزده به چه معنی است.

 
در خدمت حجت‌الاسلام و المسلین علی کمساری هستیم. رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) که به نوعی الآن ایشان میزبان هستند و ما مهمان و شاید برعکس هم باشد. در هر صورت لطف کردند و تشریف آوردند. در واقع صاحب برنامه حضور خود این مؤسسه است و امروز می‌خواهیم در مورد خود ایشان، مؤسسه و امام صحبت کنیم.

 
شما بزرگوارید؛ لطف کردید که تشریف آوردید. از اینجا شروع کنیم که اولین بار چه زمانی به حسینیه جماران و محضر امام آمدید؟ یادتان هست؟

بسم الله الرحمن الرحیم. من اولین بار در زمان نوجوانی آمدم. فکر می‌کنم حدود سال 62 بود.

 
یازده ساله بودید؟

بله؛ شاید هم کمتر و حدود سال 61 بود. به اتفاق مرحوم ابوی از زرند با جمعی از خانواده شهدای شهرستان زرند به تهران آمدیم. یادم هست که شب آن جمع را در هتل استقلال تهران اسکان دادند و فردا صبح به حسینیه [جماران] آمدیم. آقای حاج محمدعلی انصاری که بیت امام بودند و زرندی هستند، برای اهالی یک امتیاز محسوب می‌شد.

 
همشهری هستید؟

بله؛ همشهری بودند و با ابوی من هم دوست بودند. ما با خانواده شهدا به اینجا آمدیم و جمع دیگری هم بودند. آنجا برای اولین بار به حسینیه آمدم. فکر می‌کردم حسینیه خیلی بزرگ‌تر از اینها است. دو بار آمدم؛ یک بار در زمان طلبگی با طلبه‌های مدرسه کرمانی‌های قم آمدیم؛ آن وقتی که 15 ساله بودم. بعدها که حسینیه را می‌دیدم احساس کردم آن چیزی که در بچگی می‌دیدم، خیلی بزرگ‌تر بود. چون هم جمعیت زیادی بود و هم طبیعتا در حال و هوای کودکی احتمالا مقیاس‌ها را هم نتوانسته بودم تشخیص بدهم.

 

چه حسی داشتید که اولین بار امام را می‌دیدید؟

اولین بار من امام را در قم دیده بودم؛ در سن شش سالگی.

 

یعنی همان سال 57 که به قم آمدند؟

بله؛ اولین بار آنجا امام را دیدم. ابوی با مادر و دو برادرم ما را به قم آوردند؛ مسافرخانه گرفتند و فردایش که ساکن شدیم، به دفتر امام در خیابان ساحلی رفتیم که امام همان جا ساکن بودند. در دفتر امام که طلبه‌ها و مردم نشسته بودند، آزادتر هم بود و محدودیت‌های بعدها هم که به واسطه شرایط به وجود آمد، طبعا نبود یا خیلی کمتر بود.

من دکلمه اجرا می‌کردم. شعرهای حماسی و انقلابی را حفظ کرده بودم و پا شدم و دکلمه اجرا کردم.

محضر امام؟

 نه؛ در دفتر امام که همه نشسته بودند. نوه امام پسر آقا مصطفی(حسین آقا) آن وقت آنجا بود، دید و پیش پدر آمد و خیلی از من تمجید و تعریف و در واقع تشویق کرد. گفت چه چیزی کادو بدهیم. بابا گفت که می‌خواهد خدمت امام و به دست‌بوس امام برود. ایشان گفت فردا صبح پشت در بیاید و من پیش امام می‌برمش. بابا گفت من هم دلم می‌خواهد. گفت باشد شما هم بیایید. دو برادرم که با ما بودند و از من هم بزرگ‌تر بودند، بابا گفت این دو برادرش هم می‌خواهند بیایند. گفت باشد همه بیایید.

فردا سر قرار رفتیم و ایشان هم با همه شلوغی‌هایی که بود، خلف وعده نکردند و به محض اینکه در آن جمعیت پشت میله‌ها پدر را دیدند، گفتند که بیایید؛ اشاره کردند و ما را راه دادند و ما به اتاق ملاقات‌های امام در خانه امام رفتیم. منزل آیت‌الله یزدی که الآن هم مدرسه فقهی ما آنجا است. همان اتاقی که امام اول انقلاب ملاقات‌هایی را داشتند، سه چهار نفر از فرماندهان نیروی هوایی بودند؛ با یونیفرم سرمه‌ای که داشتند و کلاه نشسته بودند.

امام آمدند و بالای اتاق نشستند. آن چند نفر بودند و خانواده چهار نفره ما هم نشسته بودیم. ابوی پا شدند و رفتند دست امام را بوسیدند، برادرها رفتند و من مبهوت مانده بودم. یک نوار کاست هم پر کرده بودیم از تمام دکلمه‌ها و اشعاری که من می‌خواندم. آن را هم با خودم برده بودم که به امام هدیه بدهم. اعتماد به نفس داشتم. آنها دست امام را بوسیدند، ابوی به من می‌گفت ولی من مبهوت شده بودم و تصویری که از امام در ذهنم حک و ماندگار شد، یک چهره بسیار نورانی بود.

 
دستشان را بوسیدید؟

نه؛ من پای امام را بوسیدم.

 
خوشبحالتان.

امام پا شدند که بروند. خیلی جالب بود که امام در آن شرایط ما خانواده‌ای که از شهرستان آمده‌ایم را به راحتی راه دادند و ما نشستیم. یعنی در مذاکره و گفت‌وگوهایی که با سران و فرماندهان نظامی کردند، ما آنجا بودیم. بعد امام بلند شدند که بروند و من انگار تازه از آن شوک خارج شدم. دویدم، روی پای امام افتادم و پای امام را بوسیدم؛ و عبای امام را کشیدم و با حالت گریه [گفتم] که من می‌خواهم با شما بیایم. چون فکر می‌کردم پدر و پدربزرگ ما است و چرا من با ایشان نروم؟ مثلا می‌خواستم با امام به اندرونی بروم.

عبای امام از دوششان افتاد و پدر ما عبای امام را روی دوششان گذاشتند و امام یک دستی روی سر من کشیدند و تفقدی کردند. من آنجا پای امام را بوسیدم.
 
خوش به سعادتتان.

این اولین دیدار من با امام بود و دو دیدار هم در حسینیه جماران بود.

 

در شش سالگی که نمی‌شود این فکرها را کرد. ولی مثلا زمانی که طلبه بودید و اینجا آمدید فکر می‌کردید یک زمانی مسئولیت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام را به شما بدهند؟

در زمان طلبگی نه، ولی از یک سالی من یک خوابی دیدم و مطمئن بودم که مسیر زندگی من به امام می‌خورد. آنقدر در فضاهای اجتماعی خواب‌های مختلف تعریف شده که به نوعی مورد عدم اعتماد قرار گرفته و خیلی‌ها می‌گویند خواب حجت نیست. البته در مسائل شرعی بله، خواب حجت نیست؛ اما برای خود آدم‌ها در مسائل سلوکی و عرفانی خواب خیلی مهم است؛ حالا حجت باشد یا نباشد.

من خوابی را دیده بودم که شخصی است و مطمئن بودم مسیرم به امام می‌خورد.
 

یعنی بالأخره یک ذهنیت این طوری داشتید؟

نمی‌دانستم به مؤسسه می‌آیم. ولی من معاون دفتر تبلیغات بودم. شاید بعد از یک سال به من پیشنهاد شد که معاون مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام بشوم. من به واسطه ارادتی که خدمت یادگار امام داشتم و یک درس مشترکی هم می‌رفتیم، آنجا این ارتباط و ارادت را داشتم. اما وقتی که پیشنهاد شد معاون مؤسسه بشوم، یاد این خواب افتادم و مطمئن شدم که تقدیر من به این سمت هست. یک مدتی با حفظ سمت، بین قم و تهران رفت و آمد کردم. بعد از شش ماه قم را استعفا دادم و معاون مؤسسه شدم.

 
از اینجا شروع کنیم که به عنوان یک کودک شش ساله، می‌شود گفت عشق و علاقه شما نسبت به امام هم از احساس و هم از عقل بوده است. یعنی نمی‌شود گفت صرفا احساس و عقل هم که قطعا نمی‌شود در آن سن و سال گفت. بعد هم خیلی نوجوانان و جوانانی بودند که به عشق امام جانشان را کف دست گرفتند و برای انقلاب و نظام به وسط آمدند. این را چطور تعبیر می‌کنید؟ امام چه ویژگی یا چه جذبه‌ای داشتند که این طور نوجوانان و جوانان به خصوص نسل اول و دوم انقلاب را این طور جذب می‌کردند؟ همین الآن هم همین طور است. شاید از کم‌کاری ما است چون امام خیلی بیشتر باید شناخته شوند.

اگر بخواهیم فرازمینی صحبت کنیم، عشق خدادادی بود. «این عشق الهی است، این شور خدایی است». اما من ترجیح می‌دهم که زمینی صحبت کنم. امام مظهر سه نکته یا مسأله بسیار مهم بود؛ امام مظهر عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی و آرمان‌خواهی ما بود. این هر سه بارزترین وجوه جوانی است. یعنی جوان عدالت‌خواه، ظلم‌ستیز و آرمان‌خواه است. یعنی اگر بخواهیم بزرگترین و بارزترین ویژگی‌های دوره جوانی را نام ببریم، می‌شود از این سه تا پررنگ نام برد؛ و امام مظهر این سه بود.

من که انگار عشق به امام را به نوعی از مرحوم پدر ارث برده‌ام. اما بعد که بزرگ‌تر شدیم و هر روز که گذشت، احساس کردم که «عشق تو همیشه در فزون باد/ رویت همه ساله لاله‌گون باد/ اندر سر ما خیال عشقت/ هر روز که باد، در فزون باد». هر روز این وجوه را پررنگ‌تر فهمیدیم و اینها را در امام متبلور دیدیم. همین بود که مردم در سال 57 و قبل از آن که به امام پیوستند، امام را در واقع مظهر خواسته‌های خودشان دیدند سخن امام را دوای درد تاریخی خودشان دیدند؛ درد استکبارزدگی، عدم استقلال، عدم آزادی و حقارت تاریخی که در پس صدها بی‌کفایتی حاکمان و شاهان ایران، مردم به آنها دچار شده بودند. هرازگاهی در شمایل گلوله میرزا رضا کرمانی، خیزش میرزا کوچک خان جنگلی یا قیام شیخ محمد خیابانی و مدرس و مثالهم خودش را نشان می‌داد.

مردم همه اینها را در امام دیدند. یعنی امام پرچمدار عدالت‌خواهی شد؛ در مقابل ظمی که مردم دیده بودند. امام منادی آرمان‌خواهی شد و در واقع امام سلسله جنبان ظلم‌ستیزی شد. مردم وقتی که اینها را دیدند به امام اقبال کردند. این ویژگی یا خصوصیت، می‌شود گفت ما به الامتیاز همه کسانی بود که عاشق امام بودند؛ وگرنه نسل 57 نه مسخ و مسحور شد و نه فریب خورد؛ طیف وسیع مردم از تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی تا صاحب‌نظران سیاسی و فعالان اجتماعی و فرهنگی، هنرمندان، روحانیت، بازار و مردم و کوچه و خیابان، پیر و جوان و نوجوان.

شهید فهمیده نوجوان بود و در نسل ما دیدن این مصادیق فراوان بود. بچه‌هایی که هم سن و سال ما بودند و با لطایف الحیلی شناسنامه خودشان را دست‌کاری می‌کردند که به جبهه بروند و به عشق امام شهید می‌شدند. فصل مشترک وصیت‌نامه همه شهدا، بدون استثناء، توصیه به پیروی از امام است؛ این خیلی مهم است. این فقط یک اتفاق فرازمینی نبود؛ که البته این هم هست. در قرآن تصریح شده که «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا»؛ خدا محبت کسی که اهل ایمان و عمل صالح باشد را در دل‌ها قرار می‌دهد. می‌خواهم بگویم فقط این نبود؛ یعنی این بود در کنار ویژگی‌هایی که امام داشت.

امام یک رهبر کاریزماتیک ممتاز بود و به همین دلیل از پس بیش از سه دهه از رحلت امام، همچنان امام پررنگ است و خورشید وجودی او نوافشانی می‌کند.

 
قبول دارم ولی قبول کنیم که نسل‌های سوم و چهارم و الآن داریم به نسل پنجم انقلاب می‌رسیم، نمی‌گوییم فاصله گرفته‌اند، آن طوری که باید این موضوع به آنها منتقل نشده است.

آن یک بحث دیگری است؛ من سابقه را گفتم. به نظر من اتفاقی که نیفتاده این است که ما نتوانسته‌ایم؛ یعنی همه کسانی که مسئولیت داشته‌اند، چه در مسئولیت‌های اداری و سازمانی، که البته من معتقدم نباید امام را حکومتی و سازمانی معرفی کنیم و چه کسانی که مسئولیت‌های فرهنگی به معنی فردی داشته‌اند؛ یعنی کسی که یک رسانه داشته و یا خودش یک رسانه است. الآن بعضا خود افراد رسانه هستند. در واقع مسئولیت فرهنگی، آموزشی، تبلیغی و ترویجی داشته‌اند. به نظرم ما نتوانسته‌ایم در یک چیز موفق عمل کنیم.

نکته‌ای که مقام معظم رهبری فرمودند امام، امام دیروز نیست؛ امام امروز و فردا هم هست. امام دیروز چون ظرف زمان خودش بود و امام هم بود، اتفاقی که باید افتاد. یعنی دیگر از این بالاتر و باشکوه‌تر در تاریخ امکان‌پذیر نیست. یعنی یک ملت با یک رهبر همراه شود و با دست خالی بتواند یک شاهنشاهی 2500 ساله را ریشه‌کن کند و بعد از نزدیک 15 سال تبعید برگردد، استقبال بی‌نظیر و نزدیک 10 سال رهبری کند. بعد هم تشییع و بدرقه عظیم‌تر، که هنوز در تاریخ تکرار نشده است. این اتفاق در زمان خودش به درستی افتاد اما بعد به تدریج ما نتوانستیم «امام امروز» را آن گونه که باید و شاید معرفی کنیم. ما می‌گوییم امام امروز تعارف است؟! یا واقعا امام امروز یعنی امامی که امروز هم می‌تواند راهگشا باشد. «امام فردا» یعنی امامی که برای آینده این کشور هم نسخه حیات‌بخش دارد و مسیر تعیین می‌کند.

تعبیر رهبری این است که انگشت اشاره امام همچنان راهنما و راهگشا است. نتوانسته‌ایم [این را] در قانونگذاری، برنامه‌نویسی، کار فرهنگی و کار اقناعی کردن برای نسلی که پرسشگر است، [تبیین کنیم]. این نسل  بنا نیست با تعصب قبول کند و در معرض پیام‌ها و صداهای متعدد و متفاوت است و میلیون‌ها پیام در لحظه دارد به او می‌رسد؛    او انتخابگری می‌کند که چه پیامی را بشنود؛  در عین حال بمباران اطلاعات هم می‌شود.  این نسل پرسشگر است و تا اقناع نشود با ما همراه نمی‌شود و ما هنر اقناع کردن را بلد نیستیم. فکر کرده‌ایم با اجبار، تحکم، دستور و بخشنامه می‌شود یک اتفاق فرهنگی را شکل داد در حالی که یک اتفاق فرهنگی این طوری شکل نمی‌گیرد.

من نمی‌گویم اصلا این هنر را نداشتیم. نسلی که امروز دارد جانفشانی می‌کند و در جنگ 12 روزه با وجود اینکه می‌دانست اگر کنار لانچر برود ممکن است چند لحظه دیگر مورد حمله موشک‌ها قرار بگیرد، اگر پشت قبضه پدافند برود ممکن است مورد حمله قرار بگیرد، نسل 20 و چند ساله و 30 چند ساله است؛ نسل بعد از امام است.

گفتگو با رئیس موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)  در حسینیه جماران

و نسل مدافعین حرم ما...

و نسل مدافعین حرم. فقط هم به بحث شهدا [نگاه نمی‌کنیم]. همین‌ها که دانشمندان ما هستند، دانشمند جوان هسته‌ای و غیر هسته‌ای، ما امروز در بحث‌های علمی، پزشکی، مهندسی، رشته‌های مختلف علوم انسانی، نمی‌گویم ما موفق نبوده‌ایم. عرضم این است که در معرفی امام زبان ما الکن است.

 

من جسارت می‌کنم و میان کلام شما وارد می‌شوم؛ زیره به کرمان بردن است ولی به نظرم خوب است. چون بعضی موقع‌ها فضایی فراهم شده که فقط نکات منفی را برجسته می‌کنیم. به خصوص پلتفرم‌ها هم که راه افتاده، می‌گویند سریال‌ها مشکل این طوری دارد. قطعا یک سری از آنها مشکل دارد اما قسمت آخر مینی سریال شکارگاه که استاد پرویز پرستویی بازی می‌کرد، صحنه آخرش آموزه امام بود؛ ایستادن مقابل سلطه انگلیس.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
عناوین برگزیده
آخرین اخبار
پربازدید ها
پربحث ترین عناوین