Sunday 19 May 2024| ۲۲: ۳۷ - يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
کد خبر: ۴۲۱۱
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۸
گفت وگو باسردار حسين علايي، فرمانده قرارگاه سپاه در عمليات بيت المقدس
به گزارش آستان، تمام عمليات هاي موفق از جمله عمليات بيت المقدس در وهله اول متکي بر طرح و برنامه درست بود. اغلب اين طرح ها بر اساس نقاط ضعف دشمن و نقاط قوت خودي طراحي و تهيه مي شد و با استفاده از تاکتيک هاي مناسب به اجرا درمي آمد
    
    
    نيم نگاه
     همکاري ارتش و سپاه در عمليات بيت المقدس به اوج خود رسيد تا آنجا که حتي گردان هاي مشترک تشکيل شد.
     تغيير نگرش عملياتي فرماندهان اداره کننده جنگ مبني بر استفاده از نيروهاي مردمي تحول بزرگ سال دوم جنگ است.
     با حضور نيروهاي مردمي در ترکيب يگان ها، توازن قوا ميان ايران و عراق برقرار و به دليل انگيزه هاي معنوي رزمندگان اسلام، ايران به اهداف نظامي خود دست يافت.
     امام خميني(ره) در نترسيدن از دشمن و ايجاد انگيزه مقاومت و دادن روحيه تهاجمي براي مقابله با اشغالگري دشمن نقش ويژه اي برعهده داشتند.
     سپاه هيچ وقت تمايل به انجام عمليات مستقل نداشت.
     ساختار منعطف سپاه موجب جذب بسيجيان به اين نهاد نظامي- انقلابي بود.
     بسياري از فرماندهان ميداني ابتدا بسيجي بودند.
    ارتش عراق دفاع از خرمشهر را با طرح گردويي آماده کرده بود. يعني خرمشهر را در پوسته اي سخت از موانع دفاعي مانند گردو قرار داده بود.
    
    فتح خرمشهر در پايان عمليات طولاني و گسترده «بيت المقدس»، ناظران بين المللي و کارشناسان نظامي را شگفت زده کرد.چراکه رزمندگان ايراني در شرايطي به اين فتح بزرگ دست يافتند که صدام چند برابر استعداد رزمي که بعدها براي اشغال کويت به کار گرفت و يک روزه آن کشور را ضميمه خاک خود کرد براي حفظ خرمشهر به منطقه آورده بود، به علاوه ازپدافند چند لايه و پيچيده اي نيز بهره مي گرفت، تا آنجا که مدعي بود؛ ايران هرگز به خرمشهر دست نخواهد يافت و ضمانت اين حرف خود را هم کليد بصره قرار داد. اينکه اين پيروزي چگونه حاصل شد و از چه اهميت و ويژگي هايي برخوردار بود، پرسشي است که با سردار حسين علايي يکي از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس و کارشناس مسائل سياسي- نظامي درميان گذاشتيم بخش اول از اين گفت وگوي تفصيلي در ويژنامه حاضر روزنامه ايران عرضه خواهد شد و بخش ديگر آن در آينده اي نزديک منتشر مي شود.
    
     شما در زمان عمليات بيت المقدس چه سمتي داشتيد؟
    من رئيس قرارگاه سپاه بودم.در آن زمان دو قرارگاه وجود داشت که با هم قرارگاه مرکزي عمليات را شکل مي دادند، يکي قرارگاه کربلاي ارتش، يکي هم قرارگاه کربلاي سپاه، اين دو قرارگاه طرح هاي مربوط به عمليات را آماده مي کردند، بعد با هم جلسات مشترک تشکيل مي دادند و طرح نهايي پس ازامضاي فرمانده کل سپاه و فرمانده نيروي زميني ارتش، از طرف قرارگاه مشترک کربلابه يگان هايي که بايد عمليات را انجام دهند، ابلاغ مي شد. در عمليات بيت المقدس نيز قرارگاه مرکزي کربلاکه قرار گاه مشترک ارتش و سپاه بود، کار طرح ريزي و هدايت عمليات را برعهده داشت.
    
     در سال دوم جنگ پس از حوادث ناگوار ماه هاي اول، شاهد پيروزي هاي بزرگي هستيم، به طوري که صاحبنظران بي طرف را متحير کرده است. چه عامل يا عواملي منجر به اين پيروزي هاي پي درپي شدند؟
    فکر مي کنم ترکيبي از عوامل مختلف در اين پيروزي ها نقش داشتند. مهم ترين آنها، تغيير نگرش عملياتي در فرماندهان اداره کننده جنگ بود. نگرش جديد اعتقاد داشت حضور گسترده مردم و داوطلبان در جنگ مي تواند تحولي اساسي در توازن قوا ايجاد کند و با قدرت موجود، کشور قادر به ايجاد تحول در جنگ نخواهد بود، بنابراين نيروهاي داوطلب مردمي با سازماندهي در سپاه، نقش اصلي را در هجوم به مواضع دشمن برعهده گرفتند. دوم اينکه ارتش و سپاه به اين نتيجه رسيدند که بايد با يکديگر همکاري کنند و به قول امام(ره) يد واحده باشند. البته قبلاً هم با يکديگر همکاري داشتند، ليکن در اينجا مقصود اين بود که همديگر را باور و ظرفيت هاي همديگر را تکميل کنند که نماد آن، تشکيل قرارگاه مشترک کربلابود. نکته ديگر اينکه در سال اول ما ياد گرفتيم چگونه با ارتش عراق وارد جنگ شويم. به اين معنا که در اين فاصله ما آرام آرام بر جبهه ها مسلط شديم و در اين دوره ساختاري در سپاه به نام اطلاعات- عمليات شکل گرفت که با بررسي وضعيت گسترش، استعداد و آرايش نيروهاي عراقي در صحنه زميني جنگ به ما کمک کرد تا متوجه نقاط ضعف و قوت ارتش عراق شويم و طرح ريزي عمليات ها مبتني بر واقعيات صحنه جنگ باشد. عامل ديگري که در راس همه قرار دارد، نقش امام(ره) بود. امام در نترسيدن از دشمن و ايجاد انگيزه مقاومت و دادن روحيه تهاجمي براي دفع تجاوز دشمن، نقش بسيار موثري داشتند. ديدگاه امام(ره) مبني بر مشارکت مردم در جنگ و وحدت قواي مسلح نيز در کسب پيروزي هاي بزرگ از جمله فتح خرمشهر موثر بود.
    
     چرا تجربه همکاري ارتش و سپاه در سال هاي بعد ادامه نيافت. برخي از تحليلگران گفته اند که سپاه ترجيح مي داد مستقل عمل کند؟
    نه!، اين طور نبود! سپاه هيچ وقت تمايل به انجام عمليات مستقل نداشت. حال که سال ها از آن زمان گذشته، شايد بتوان بعضي مسائل را بيان کرد. اولين کسي که بحث از فرماندهي مستقل به ميان آورد و منظورش اين بود که فرماندهي سپاه را هم ارتش برعهده بگيرد، شهيد صياد شيرازي بود. ايشان بود که اين مسائل را مطرح کرد و در واقع حس مي کرد که بايد ارتش ميداندار جنگ باشد و سپاه را هم او فرماندهي کند. از اينجا اختلاف نظرها شروع شد. در حالي که ما در سال اول و دوم جنگ به اين نتيجه رسيديم که اين دو سازمان با هم همکاري کنند و قرارگاه مشترک داشته باشند و معتقد بوديم کار کردن با هم عامل موفقيت است، ليکن از عمليات رمضان به بعد چنين ديدگاهي از جانب ايشان مطرح شد.
    تصور شهيد صياد شيرازي اين بود که علت موفقيت سپاه در شکستن خطوط مقدم ارتش عراق در اختيار داشتن نيروهاي داوطلب مردمي است و چون بسيجي ها جذب سپاه مي شوند، اين قدرت در سپاه به وجود آمده است، در نتيجه اگر اين نيروها در اختيار ارتش قرار گيرند، اين قدرت در ارتش ظهور پيدا مي کند. بر همين اساس بود که مدتي بعد شهيد صياد شيرازي مطرح کرد که نيروهاي بسيجي در اختيار ارتش هم قرار گيرند. اتفاقاً اين کار را هم کردند و در يک مقطعي داوطلبان بسيجي در اختيار ارتش قرار گرفتند، ولي ساختار ارتش متناسب با به کار گيري رزمندگان داوطلب نبود.
    سپاه از نظر روحيات و فرهنگ و انعطاف پذيري، بستر مناسب تري براي به کار گيري داوطلبان بسيجي بود. براي همين وقتي داوطلبان بسيجي به سپاه مي آمدند، چون سپاه ساختار منعطفي داشت هر کس که ميزان توانايي بيشتري داشت، بلافاصله مسئوليت مي گرفت. مويد آن هم اينکه بسياري از فرماندهان رده هاي مياني سپاه در ابتدا بسيجي بودند. همين افراد وقتي به ارتش مي رفتند و در ساختار ارتش قرار مي گرفتند، حوزه عمل شان محدود مي شد. به همين دليل ارتش قادر نبود که از اين افراد مثل سپاه بهره گيري کند. بنابراين سپاه معتقد به همکاري مشترک بود البته در طول جنگ همکاري هاي زيادي هم بود که شدت و ضعف داشت. از اول تا آخر جنگ تقريباً ارتش و سپاه با هم کار کردند. ولي اوج با هم بودن در سال دوم جنگ بود که بالاترين اين همکاري ها در عمليات بيت المقدس اتفاق افتاد. در عمليات بيت المقدس حتي در حد گردان بين نيروهاي ارتش و سپاه ادغام صورت گرفت که اين يک مساله اي بسيار مهم بود.
     شما درباره عوامل پيروزي به عامل اطلاعات– عمليات سپاه اشاره کرديد، عملکرد اين يگان داراي چه ويژگي هايي بود؟
    ساختار اطلاعات عمليات سپاه متکي بر مطالعه وضعيت دشمن روي زمين بود ونفرات خودش را براي جمع آوري اين اطلاعات به عمق جبهه دشمن مي فرستاد. بنابراين اطلاعات دقيق تر، واقعي تر و علمي تر از ساير نيروهاي مسلح به دست مي آورد. شهيد داوود کريمي خاطره اي را از روزهاي اول جنگ نقل مي کرد و مي گفت در اوايل جنگ، زماني که ايشان فرمانده عمليات جنگ بود، روزي بني صدر که آن زمان فرمانده کل قوا بود براي شنيدن گزارش وضعيت جبهه ها به گلف(پايگاه منتظران شهادت) آمد. اطلاعات عمليات سپاه تازه شکل گرفته بود، مسئول آن هم شهيد حسن باقري بود.
    برداشت بني صدر اين بود که سپاه تازه تشکيل شده و سابقه و تجربه اي ندارد و مناسب حوزه شهري است. بنابراين در ميدان جنگ نمي تواند نقش مهمي ايفا کند. شهيد داوود کريمي نقل مي کرد: وقتي بني صدر آمد، ابتدا چند نفر از رکن 2 ارتش گزارش دادند و وضعيت جبهه هاي جنگ را تشريح کردند. بعد نوبت سپاه شد، از سپاه شهيد حسن باقري بايد گزارش مي داد، حسن باقري چهره ظاهري اش کمتر از سن واقعي اش نشان مي داد. وقتي که صحبت مسئول رکن 2 ارتش تمام مي شود، آقاي داوود کريمي مي گويد حالارکن دو و ربع ما گزارش مي دهد به اين معنا که ما اطلاعات مان به روزتر و جلوتر از اين اطلاعاتي است که برادران ارائه کردند. خيلي ها باور نمي کردند ولي وقتي که ايشان رفت و روي کالک منطقه عمليات را با تسلط کامل توضيح داد و اطلاعاتي که به نقل از نفرات اطلاعات- عمليات که با نفوذ در دل دشمن و عبور از کمين هاي متعدد و مشاهده وضعيت ارتش عراق به دست آورده بودند ارائه کرد، با اين گزارش همه حاضران باور کردند که اطلاعات سپاه شکل علمي به خود گرفته و داده هايش متکي بر واقعيت هاي عيني است. نيروهاي اطلاعات- عمليات سپاه مي رفتند و با نفوذ در دل دشمن، از نزديک صحنه را مي ديدند. موقعيت زمين را روي کالک ترسيم و وضعيت آرايش نيروهاي عراق با مختصات و جزئيات آن را مشاهده و گزارش مي کردند که همان اطلاعات دقيق اساس طرح هاي عملياتي را شکل مي داد. در عمليات طريق القدس که ما شهر بستان را آزاد کرديم و به مرز چزابه رسيديم، اين موفقيت متکي بر اطلاعاتي بود که نشان مي داد ارتش عراق در منطقه رملي آرايش ندارد. ما ديديم اگر از آنجا قواي خود را عبور دهيم، مي توانيم از پشت نيروهاي عراقي سر دربياوريم. بنابراين طرح ريزي اين عمليات با اتکا بر اين اطلاعات ذيقيمت طراحي شد.
    
     تا زمان آغاز جنگ سپاه فاقد اطلاعات- عمليات بود در اين فاصله کوتاه اين مهارت ها چگونه به دست آمد؟
    ميدان جنگ خيلي چيزها را به انسان ياد مي دهد. نکته ديگر حضور کارشناسان ارتش در آن مناطق بود که فرصت يادگيري را براي افراد ما فراهم مي کرد. به اين معنا که ارتش رکن 2 داشت و در خيلي از جاها بچه هاي سپاه کار آنها را مي ديدند؛ مثلاً مي ديدند که آنها متکي به نقشه کار مي کنند. بچه هاي ما هم نقشه مي گرفتند. مي ديدند که از روي نقشه هاي خام کالکي مي کشند که واقعيت صحنه جنگ را نشان مي دهد. اينها هم از همان روش استفاده مي کردند يا مي ديدند که آنها چطور از عکس هوايي استفاده و آن را تفسير مي کنند، اينها هم از عکس هوايي بهره مي گرفتند. در هر حال صحنه جنگ قدرت آموزش بالايي ايجاد مي کند. از طرفي کساني به اين بخش مي آمدند که علاقه مند به اين حوزه بودند.
    
     گاهي مطرح مي شود که ما در عمليات هاي بزرگ همچون فتح خرمشهر فقط با استفاده از امواج انساني به پيروزي دست يافتيم! چه پاسخي به اين شبهه داريد؟
    تمام عمليات هاي موفق از جمله عمليات بيت المقدس در وهله اول متکي بر طرح و برنامه درست بود. اغلب اين طرح ها بر اساس نقاط ضعف دشمن و نقاط قوت خودي طراحي و تهيه مي شد و با استفاده از تاکتيک هاي مناسب به اجرا درمي آمد. تقريباً تمامي عمليات ها متکي به چنين چيزي بود. بنابراين در هيچ يک از عمليات هاي ما موج انساني مطرح نيست. ما در بعضي از عمليات ها ناموفق و در بعضي هم موفق بوديم. در همه اين عمليات ها شيوه به کارگيري نفرات ما تقريباً يکسان بود و تغييري پيدا نکرد. علت موفقيت و عدم موفقيت ما در عمليات ها در درجه اول طرح عمليات، بعد برنامه ريزي براي اجراي آن طرح بود. به عنوان مثال در عمليات بيت المقدس که ما در سالگرد آن هستيم، مهم ترين عامل پيروزي درکارايي طرح عمليات بود. در طرح براي حمله به مواضع دشمن عبور از رود کارون پيش بيني شده بود، يعني جايي که ارتش عراق تصور آن را هم نمي کرد. ما عمده قواي خود را از کارون عبور داديم و کمر نيروهاي مستقر در منطقه را شکستيم. اين طرح و تاکتيک ما بود که عامل اول پيروزي بود. البته اجراي اين طرح نيازمند افرادي بود که با شجاعت اين برنامه را اجرا کنند. اينجا آن نيروهاي داوطلب بودند که کار را پيش مي بردند. بنابراين در هيچ کجا امواج انساني عامل موفقيت ما در گام نخست نبود، بلکه حضور موثر نيروهاي داوطلب در اجراي خوب طرح هاي عملياتي، ما را در به ثمر رساندن اهداف مان ياري رساندند. در واقع نقش نفرات در رابطه با طرح خوب است که برجسته مي شود. يعني اگر يک طرح خوبي، خوب اجرا شد به دليل نقش نيروي انساني است.
    وقتي شما مي خواهيد يک منطقه را بگيريد، نقش نفرات در آنجا تعيين کننده است. هر چه شما بتوانيد قواي بيشتري را بسيج کنيد تا با سرعت بيشتري منطقه را بگيرند، به همان نسبت مي توانيد از سلاح کمتري استفاده کنيد، از آتش کمتري استفاده کنيد، چرا که امکان بستن عقبه هاي دشمن و منفعل کردن دشمن کاملاً وجود دارد که در عمليات بيت المقدس اين اتفاق افتاد. بنابراين مي توانيم بگوييم وقتي که نيروها خوب سازماندهي شده باشند و طرح خوبي هم براي اجرا باشد، در اينجا توانمندي ها مضاعف مي شوند. ضمن اينکه قدر مطلق به کارگيري نفرات از سوي عراقي ها از قدر مطلق به کارگيري نفرات ايراني در جبهه هاي ما هميشه بيشتر بوده است. يعني اگر بخواهيم پاي عامل امواج انساني را به ميان آوريم، ارتش عراق در طول دوران جنگ تقريباً هميشه تعداد نفراتي را که براي عمليات ها سازماندهي و به کارگيري مي کرد، از ايران بيشتر بود. با اينکه جمعيت ايران خيلي بيشتر از جمعيت عراق بود. ولي به کارگيري امواج انساني از طرف عراقي ها بسيار بيشتر انجام مي گرفت.
     طرح ريزي عبور بخش عمده نيروي هاي خودي از کارون، يعني حدود سه چهارم استعداد عملياتي، در عين آنکه ابتکار به حساب مي آمد، مي توانست نوعي ريسک هم باشد، به اين معنا که اگر دشمن متوجه طرح عملياتي مي شد به دليل تسلط سرزميني با قواي کمتري مي توانست از طريق پاتک هاي کارساز شکست سختي را به نيروهاي ما تحميل کند.
    
    آيا در اين طرح به جنبه هاي ريسک آن هم توجه شده بود؟
    ما تا شب عمليات فعل و انفعالات دشمن را زير نظر داشتيم و مي دانستيم که ارتش عراق متوجه اين ابتکار عمل ما نشده است. چون از نظر منطقي براي عمليات بايد از محور جاده اهواز- خرمشهر يا از محور آبادان به خرمشهر حمله مي شد. در اين محورها جاده وجود دارد و هر عمليات متکي بر پشتيباني هاي لازم از طريق خطوط مواصلاتي انجام مي شود.
    ارتش عراق تا آن زمان رود کارون را به عنوان مانع تلقي مي کرد. تنها احتمال مي داد عناصري از رود عبور کنند و هرگز گمان نمي برد عمده قواي ما بتوانند از کارون عبور کنند. به همين دليل در آرايشي که گرفته بود، اين منطقه ضعيف ترين آرايش و محور اهواز- خرمشهر قوي ترين آرايش را داشت. ارتش عراق دو لشکر مکانيز خود، يعني لشکرهاي 5 و 6 را به سمت اهواز و در محور اهواز- خرمشهر آرايش داده بود. در خطوط مقدم آنان هم موانع دفاعي مستحکمي وجود داشت.
    اجراي عمليات نشان داد که طرح ما درست بوده است. چون ما از ساير محورها هم عمليات انجام داديم ليکن نتوانستيم از موانع ارتش عراق عبور کنيم. حتي نتوانستيم به خط اول ارتش عراق به صورت گسترده برسيم. سمت جنوب تر يعني سمت خرمشهر هم به دليل آنکه عراق تصور مي کرد ايران يکي از اهدافش آزادي خرمشهر است، آنجا را هم به صورت بسيار مستحکم پدافند کرده بود. بنابراين تا شب عمليات که 10 ارديبهشت سال 1361 بود، وضعيت دشمن زير نظر قرار داشت و قرارگاه مرکزي کربلابه اين نتيجه رسيد که تصور دشمن هنوز تغييري پيدا نکرده است. البته ارتش عراق بلافاصله بعد از هجوم نيروهاي ما اين نقطه را تقويت کرد ولي اين تقويت به حدي نبود که طرح ما را به هم بريزد. ارتش عراق اگر مي خواست آرايش خود را تغيير دهد، نياز به زمان داشت و به سرعت نمي توانست ظرف چند روز آن آرايش را تغيير دهد. بنابراين چون رفتار ارتش عراق را تا آخرين ساعات زير نظر داشتيم، به اين نتيجه رسيديم که طرح عمليات مي تواند موفق باشد.
    
     دستاورد هاي عمليات بيت المقدس چه بود؟
    در عمليات بيت المقدس که در پايان آن خرمشهر آزاد شد، مي توان گفت که بيش از 90 درصد از سرزمين هاي اشغالي آزاد شدند. ما تقريباً اغلب سرزمين هاي ايران بجز نوار مرزي را از اشغال ارتش عراق با انجام اين عمليات بيرون آورديم. آن قدر اثر رواني آزادسازي خرمشهر بالابود که ارتش عراق دو هفته پس از عمليات از بخشي از سرزمين هاي ايران اعلام عقب نشيني کرد. عمليات بيت المقدس در منطقه اي به وسعت بيش از 5 هزار کيلومتر مربع به اجرا درآمد. يعني نصف مساحت کشوري مثل لبنان را از اشغال کشور عراق آزاد کرديم. عمليات بيت المقدس اوج موفقيت هاي ايران بود که در پايان آن خرمشهر که نماد پيروزي ارتش عراق بود، آزاد شد تا تبديل به نماد شکست عراق در جنگ شود.
    
     گويا مرحله سوم عمليات با مشکلاتي مواجه مي شود تا آنجايي که بعضي از فرماندهان نسبت به نتيجه عمليات دچار ياس و نااميدي مي شوند، اين مشکلات چه بود و چگونه برطرف شد؟
    ما در گام نخست ارتش عراق را غافلگير کرديم، با اينکه ارتش عراق از برنامه ما براي انجام عمليات آزادسازي خرمشهر مطلع بود وليکن از تاکتيک عملياتي ما خبر نداشت و غافلگير شد. ارتش عراق مي دانست که ما مي خواهيم در اين منطقه عمليات انجام دهيم ولي نمي دانست با چه تاکتيکي مي خواهيم عمليات انجام دهيم و عمده قوا را از کجا مي خواهيم وارد کنيم. در اين مساله ارتش عراق غافلگير شد. اين غافلگيري فقط براي شب اول عمليات بود. از روز بعد ارتش عراق تقريباً متوجه شد که ما با چه طرحي عمليات را انجام داده ايم تا اينکه ظرف يک هفته به اين نتيجه رسيد که امکان نگه داشتن نيرو هايش مقابل اهواز وجود ندارد و اگر نيروهاي ايران از روي جاده آسفالته اهواز- خرمشهر به سمت مرز حرکت کنند، عقبه دو لشکر 5 و 6 عراق بسته مي شود. به همين دليل به محض اينکه ما از جاده آسفالته اهواز- خرمشهر به سمت دژهاي مرزي عبور کرديم، ارتش عراق دو لشکر 5 و 6 را از مقابل اهواز فراري داد. ما عمليات را به سمت مرز ايران و عراق ادامه داديم. هرچه از عمليات مي گذشت، ما خسته تر و فرسوده تر مي شديم. نيروهايمان تحليل مي رفت، براي اينکه عمليات 24 شبانه روز طول کشيده بود. اغلب يگان ها تعدادي مجروح و شهيد داده و نيروهايشان خسته بودند. قواي جديدي هم نداشتيم تا پاي کار بياوريم. در نتيجه روزهاي آخر عمليات قبل از اينکه خرمشهر آزاد شود، عمده قواي ما در نتيجه عمليات دچار کاهش توان شده بودند تا آنجا که براي آزادسازي خرمشهر تقريباً ما يگان آماده و سالمي نداشتيم. ارتش عراق دفاع از خرمشهر را با طرح گردويي آماده کرده بود. يعني خرمشهر را در پوسته اي سخت از موانع دفاعي مانند گردو قرار داده بود که نيروهاي ما از هر طرف براي آزادي خرمشهر هجوم مي بردند با اين پوسته گردو برخورد مي کردند.
    به همين خاطر وقتي ما از جاده اهواز- خرمشهر به سمت مرز رفتيم و به شمال خرمشهر حمله کرديم، ناموفق بوديم، چون دژ هاي دفاعي عراق بسيار مستحکم بود. زماني که تقريباً از آزادسازي خرمشهر مايوس شده بوديم، فرماندهان سپاه و ارتش به اين نتيجه رسيدند که ما بياييم آخرين قوايمان را بسيج کنيم و چون آزادي خرمشهر ممکن است زمان ببرد، به مردم اعلام کنيم که خرمشهر در محاصره ماست. نيرويي سازماندهي شد که از طرف دژهاي مرزي و از شلمچه به سمت اروندرود و به موازات مرز حمله کنند. در سمت مرز ارتش عراق يگان آماده اي نداشت، به همين دليل از فرماندهان خواسته شد تا هر کس هر چقدر که مي تواند، نيرو بياورد. از هر تيپي يک گردان، دو گردان و حداکثر سه گردان آماده شد و آمدند و از سمت دژهاي مرزي به سمت اروندرود حمله را شروع کردند. خداوند در اوج نااميدي درهاي رحمتش را باز کرد و با حرکت نيروهاي ما به سمت اروندرود، ارتش عراق احساس کرد که از همه طرف در حال محاصره شدن است و نيروهايي که در خرمشهر دارد که به استعداد بيش از يک لشکر بود در معرض محاصره قرار دارند، لذا ارتش عراق به اين نتيجه رسيد که نمي توانند شهر را حفظ کنند و ناچار تسليم شدند. هلي کوپتر آمد که فرماندهانش را ببرد که يکي از آنها با آر.پي.جي 7 مورد هدف قرار گرفت و سقوط کرد. بدين ترتيب خرمشهر به دست قواي ايران آزاد شد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
عناوین برگزیده
آخرین اخبار
پربازدید ها
پربحث ترین عناوین