Saturday 04 May 2024| ۱۰: ۲۹ - شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
کد خبر: ۶۲۸۵
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۱
آستان گزارش می دهد؛
ایران به عنوان یکی از ژئوپلتیک ترین کشورهای منطقه پرالتهاب خاورمیانه از جمله بازیگرانی ست که بی تردید از این تحول تاثیرخواهد گرفت و بر آن تاثیر خواهد گذاشت.
کلینتون،ترامپ و آینده تعامل با ایران

اگر "دهکده جهانی" را مصداقی از جامعه بین الملل امروز بدانیم، رفرم ها و رفراندوم های نظام سیاسی هر کدام از اعضای این دهکده بر دیگری اثر خواهد گذاشت. انتخابات نوامبر 2016 آمریکا از دامنه دار ترین تحولات سیاسی در سال پیش رو به حساب می آید که میتواند صورت مساله زمامداری را در این کشور تغییر دهد و اینگونه بر معادلات سیاسی دیگر بازیگران جامعه جهانی اثر بگذارد.

به گزارش آستان: ایران به عنوان یکی از ژئوپلتیک ترین کشورهای منطقه پرالتهاب خاورمیانه از جمله بازیگرانی ست که بی تردید از این تحول تاثیرخواهد گرفت و بر آن تاثیر خواهد گذاشت. 

بنابراین اینکه جمهورخواهان از دروازه کاخ سفید عبور کنند یا ریاست دموکرات ها همچنان ادامه پیدا کند، برای ایرانی که تغییر قدرت در ایالات متحده را همیشه رصد میکرده دارای ابعاد قابل توجهی ست. درحال حاضر با توجه به اقبالی که مردم آمریکا نشان داده اند،دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون پیشتاز کاندیداهای موجود بوده اند. یک عضو راست گرای جمهوری خواه که به تندروی های غیر معمولش شهرت یافته و یک بانوی دموکرات که برای بار دوم بخت خود را برای کسب ریاست قوه مجریه امریکا امتحان میکند. حال با توجه به شرایط فعلی و جنس جدید تعامل ایران و امریکا،در صورت پیروزی هر یک از این دو،میتوان امیدوار بود که کانال تعاملی دو کشور مانند یک سال اخیر باقیی بماند و برجام همچنان دستاورد مثبت این تعامل باشد، یا باید منتظر تخریب دستاوردهای پیشین بود و به انتظار رخدادهای تهاجم گونه رییس جمهور جدید نشست؟

کلینتون تاچر امریکایی میشود؟
امید این روزهای حزب دموکرات، توانست نتایج دلگرم کننده ای را طی این مدت به دست آورد. کلینتون که کارنامه قابل توجهی از فعالیت های سیاسی قابل اتکا در دست دارد، رقیب سوسویالیست کهنسال خود را؛علی رغم اقبال زنان و جوانان آمریکایی، شکست داد و این روزها خود را برای سرانجام این رقابت انتخاباتی آماده میکند. کلینتون طی این سالها به تمام معنا در خدمت حزب مطبوع خود بوده. یک دموکرات راستین که در 30 سال گذشته تلاش فزاینده ای برای تحقق ایده های حزب خود به عمل آورد. وی در کنار همسرش از قدیمی های دموکرات های امریکایی به حساب می آیند که دنباله روی از خرد جمعی تشکیلاتی را همیشه در برنامه عمل خود داشته و بر اساس رویکردهای حزبی و آموزه های نئولیبرالی دموکرات ها، حرکت میکنند.اما اینکه او صرفا برخاسته از بطن دموکرات هاست و اندیشه هایی هم راستا با اوباما دارد، خیال ایران را برای فردای پس از انتخابات راحت میکند؟

کلینتون 68 ساله از 2008 رقیب اوباما بود. بازی را در همان سال به او باخت و پس از آن بر اساس اصل نگاه همگرایانه اوباما به همفکران حزبی اش، به وزارت خارجه وی راه پیدا کرد. اما آنجا هم انتقاداتی به استراتژی های صلح محور رییس جمهور پیدا کرد.معروفترین مواضع وی در اینباره میتواند نگاه او به جنگ عراق، وضعیت سوریه، برخورد با ایران و جریانات لیبی باشد. از سوی دیگر بنابر احتمال بعضی تحلیلگران، وزیر خارجه سابق امریکا میخواهد مارگارت تاچر دوم باشد. یک رییس جمهور سرسخت که بی میلی اش به جنگ محوری و استفاده از نظامی گری را پنهان نمیکند. بی انعطاف است، مداخله جو است و قاطعیت بین المللی را در استراتژی های خارجی اش به کار میبندد. با این حال او عمیقا به آموزه های لیبرالیستی پایبند است.در حوزه های اقتصاد و اجتماع دیدگاه های همسو با ا وباما دارد و احتمال قریب به یقین همان سیاست ها را دنبال خواهد کرد.
اما جریان ایران یکی از اشتراکات نامزدهای ریاست جمهوری بود که مواضع کاندیداها را در سیاست خارجی آشکار میساخت.همچنان که هیلاری بر اساس اندیشه های راست لیبرال گونه اش، به گستراندن هرچه بیشتر هژمونی امریکایی اعتقاد عمیق دارد و همانطورکه از سخنانش پیداست، قصد دارد در صورت رییس جمهور شدن،این آموزه را بیش از پیش عملی سازد.در همین راستا برخورد با ایران از کلیدی ترین راهبردهای وی خواهد بود .برخوردی که بنابر گفته های این عضو پیشین مجلس سنای امریکا، "قاطعانه تر" از اوباما خواهد بود.بنابراین میتوان منظور از تمایل وی به این نقطعیت را، انعطاف پذیری کمتر و درصد نظامی گری بیشتر تفسیر کرد. رویکردی که نه نرمش اوباما را درخود خواهد داشت و نه خشونت عریان کاندیدای جمهوری خواه راست را.

راست گرایی قدیمی در نقاب محافظه کاری مدرن

ترامپ که پدیده اعجاب برانگیز انتخابات امسال امریکا لقب گرفته، به سبب پیوندی که میان محافظه کاری و راست گرایی امریکایی برقرار کرده شهرت یافت و موجی از امریکاییان ناراضی هیجان طلب را به دنبال خود روانه کرد.سخنان وی که برآمده از بطن احساسات نژاد پرستانه در قالب های مدرن امروز است، توانست جمعیتی از امریکاییان خشونت طلب را تحریک کرده و بر امواج بلند هیاهو طلبانه خود سوار کند. به این شکل بود که  این تاجر سرمایه دار امریکایی که فاقد تجربه اجرایی در حوزه سیاست ورزی است، تبدیل به هشداری برای همگان شد، از مردم امریکا و دولتهای اروپایی گرفته تا هم حزبی های میانه روتر! او میخواهد شکوه تخریب شده امریکا را به آن بازگردارند و یک رویای اصیل را به واقعیت مبدل کند! ابهتی که به گفته ترامپ توسط خارجی ها و بیگانگان از دست رفته، با رویکرد مبتنی بر بیگانه هراسی (Xenophobia) دوباره بازخواهد گشت و امریکای اصیل دوباره احیا خواهد شد! در این میان ایران یکی از بیگانگانی خواهد بود که ترامپ در سخنوری های انتخاباتی اش به آن اشاره میکند. به اعتقاد وی توافق هسته ای اخیر صورت گرفته از سوی اوباما، "مضحک" است و وی در صورت رییس جمهور شدن به آن سخت گرفته و رفتاری متفاوت اتخاذ خواهد کرد. همچنین تفسیری که وی را از رئالیستهای سنتی میداند، قطعا راه را به خطا رفته.چرا که اولویت نخست میان واقع گرایان امریکایی حفظ و اجرای امنیت در تمامی ابعاد آن است و تعیین راهبردهای استراتژیک دقیق و تدوین شده ای را میطلبد که هیچکدام از اینها در سخنان و وعده های ترامپ دیده و شنیده نمیشود. پس رویکرد رادیکالیستی ترامپ را در واقع بینانه ترین حالت ممکن، میتوان ناشی از افول اقتصادی دهه اخیر در امریکا و افزایش نارضایتی توده هایی از طبقه متوسط امریکایی دانست که تحت تاثیر ابزار پوپولیستی وی به وجد و اشتیاق آمده اند.
تندروی ها بستری برای عمل ندارند

اما با این اوصاف اینکه از فردای انتخابات امریکا، چه کنش و واکنش دیپلماتیکی با ایران آفریده خواهد شد تنها به سیاستگذار پیروز میدان بستگی ندارد.در اینکه خصلت های فردی رییس جمهور همیشه در تعیین راهبردهای امریکا نقش پررنگی داشته تردیدی نیست. همچنان که شاید اگر اوباما به جای بوش پسر قرار داشت، حملات نظامی به عراق و افغانستان به این شکل موجود رخ نمیداد. یا اگر یک تندروی جمهوری خواه طی این سالها سکاندار کشتی سیاست ورزی های امریکا بود، به بهانه داعش، اوضاع پر آشوب خاورمیانه ی همیشه پرتلاطم را بدتر از آنچه هست، میکرد.

 اما در کنار همه اینها باید به ساختار کلان سیاست خارجی امریکا نیز توجه داشت. واقعیتی که درباره آمریکا وجود دارد این است که تصمیم گیرنده اصلی در داخل سیستم سیاسی کشور، مردمی نیستند که این روزها با شور و اشتیاق از کاندیدها حمایت میکنند. آنچه که تصمیمات نهایی را در امریکا عملی میکند نوعی راهبرد عقلانی (Strategic rationality) بر پایه حفظ هژمونی امنیت محور این کشور است. به زبان دیگر این نهادهای تصمیم گیر هستند که فرد را به سمت تصمیمات اصلی هدایت میکنند. نه شعارهای زمان انتخابات.در همین راستا رادیکالیزه شدن در محیط اجتماعی امریکا نیز یک شبه اتفاق نمی افتد و اجرا نخواهد شد. به همین دلیل بود که بوش پسر، علی رغم اینکه توانست در جریان جمله به عراق،نهادهای سازماندهی کننده را با خود هماهنگ سازد، اما تعریفی که از امنیت ارایه داده بود، بعدها توسط مردم آمریکا و مسوولین با استقبال مواجه نشد و شعار تغییر اوباما و دوری از رویکردهای میلیتاریستی اش، نظر همگان را جلب کرد.

 از سوی دیگر آنچه در شرایط کنونی با توجه به وضعیت خاورمیانه و آسیب های حاصل از داعش، امریکا را تهدید میکند، همچنان دغدغه همیشگی امنیت است. پرداختن به این دغدغه توسط باراک اوباما به سمت دوری از نظامی گری و همگرایی های جهانی و منطقه ای پیش رفت و رییس جمهوری بعدی نیز، باید توان حفظ آن را تا حد امکان داشته باشد. شاید این روزها امثال ترامپ با استفاده از ادبیات رادیکالیزه شده خود بتواند طیف هایی از جامعه امریکایی را به دنبال خود بکشاند.اما در صورت برنده شدن،نهادهای تصمیم گیر و حزب جمهوریخواه اجازه عملی شدن تمام این شعارها را به وی نخواهد داد. ساختار حزبی در آمریکا(چه دموکرات و چه جمهوریخواه) خواهان وضعیت با ثباتی است که بتواند تسلط خود را ادامه دهد. پس در این راستا اگر کلینتون پیروز این بازی رقابتی باشد، علی رغم گفته های سرسختانه اش، به سادگی نمیتواند از گزینه نظامی استفاده کند و ترامپ نیز باید وعده های غیرعقلانی خود مانند اخراج مسلمانان و دیوار مرزی میان امریکا و مکزیک و... را به دست فراموشی بسپارد. چراکه اگر کلینتون ِ بیرون آمده از دل دموکرات ها، بخواهد رویکردی مشابه بوش و مک کین و تدکروز جمهوریخواه در پیش بگیرد،آینده حزب مدوکرات در سالهای بعد وضعیت ناخوشایندی پیدا خواهد کرد. در نتیجه، شعارهای امروز مبنای تصمیم گیری های فردای امریکا نیست و رییس جمهوری جدید میبایست به اقتضادی شرایط آینده، چارچوب خرد و کلان خارجی کشور را تدوین کند.

احمد قوام سیاستمدار معروف ایرانی در خطابه معروفی که 27 تیر1331 نگاشت، با جمله ای نامه اش را به پایان رسانده بود: "کشتی بان را سیاستی دگر آمد". میتوان منظور قوام السلطنه را به این رویکرد در ساختار سیاسی تفسیر کرد که چرخش در سیاستهای کلان یک نظام سیاسی، استراتژی های متفاوتی را میطلبد. این چرخش به زودی در امریکا صورت خواهد گرفت و بی تردید راهبردهای دیگری توسط هدایت کننده کشتی دیپلماسی ایالات متحده تعریف خواهد شد، که این الزام، قطعا درباره ایران و اتخاذ شایسته ترین سیاست ها و استفاده از بهترین فرصت ها نیز صدق خواهد کرد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
عناوین برگزیده
آخرین اخبار
پربازدید ها
پربحث ترین عناوین