هنگامی که جمهوری اسلامی ایران قطعنامه598 شورای امنیت را در 27 تیرماه سال 1367 پذیرفت، بنظر میرسید که در مدت کوتاهی تمام مفاد این قطعنامه اجرا شود، اما به دلیل برخی حوادث این روند کند پیش رفت. از این تاریخ تا ورود اولین گروه آزادگان ایرانی به میهن اسلامی بیش از 2 سال طول کشید در این دوره نامه نگاریهایی بین صدام معدوم رئیس وقت دولت بعثی و آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران انجام شد که سرانجام صدام در آخرین نامه خود به آیتالله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ ایران علنا قرارداد 1975 را که قبلا پاره کرده بود، پذیرفت و در حقیقت به متجاوز بودن این کشور اعتراف کرد.
به گزارش آستان به نقل از جمهوري اسلامي ،فرآیند آزادسازی اسرای طرفین از تاریخ26 مرداد سال 1369 آغاز شد و در چند مرحله، ادامه پیدا کرد، نگاهی به روند این حوادث از زمان پذیرش قطعنامه تا آزادی اسرا در تاریخ دفاع مقدس درسهای جالبی را در بر دارد. نقش دیپلماسی فعال ایران در این برهه، برگ درخشانی از تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی در حل یک موضوع اساسی است:
* مذاکرات آزادی اسرا
به موازات توافقهایی که بین ایران و عراق انجام شد، صدامحسین رئیسجمهوری عراق در نامه آخر به تاریخ 23 مرداد 69 خطاب به آیتالله هاشمیرفسنجانی، فرمانده جنگ و رئیسجمهوری وقت ایران، در بند 4 نامه پنجم وی چنین آمده است: «مبادله فوری و همه جانبه تمام اسرای جنگی که در عراق و ایران اسیر هستند؛ و این مبادله، به وسیله مرزهای زمینی و از راه خانقین، قصر شیرین و راههای دیگری که مورد توافق قرار میگیرد، صورت خواهد گرفت، ما آغازگر این اقدام خواهیم بود و از 26 مرداد ماه 69 به آن مبادرت خواهیم کرد.»
آیتالله هاشمی رفسنجانی در دیداری که با خلبانان آزاده نیروی هوایی داشتند با تشریح مقطع پایانی جنگ و آغاز مکاتبات صدام به تعبیری از رئیس حزب بعث که گفته بود «شما به همه خواستههایتان رسیدید»، اشاره و تصریح کرد: اگر چه قرارداد 1975 الجزایر را پذیرفتند که خود اعترافی برای متجاوز بودن در جنگ است، اما آزادی اسرا شرط ما برای پذیرش قطعنامه بود، چون عدم حضور بهترین فرزندان این سرزمین نگرانی عمیق ما بود.
به این ترتیب، اولین گروه از اسرای جنگی که در اسارت نیروهای عراقی بودند، در 26 مردادماه1369 به وطن خود بازگشتند.
در این راستا و بر اساس بند سوم قطعنامه598، دو کشور موظف شدند با قطع مخاصمات و درگیریهای نظامی، اسرای جنگی را آزاد کنند و بدون تاخیر به کشور خویش بازگردانند. بر اساس توافقهای بهعمل آمده، 55 هزار و438 نفر از اسرای عراقی در103 مرحله و39 هزار و417 نفر از اسرای ایرانی در70 مرحله مبادله شدند، اختلاف فاحش در آمار اسرای مبادله شده عراقی و ایرانی، به این دلیل بود که مقامهای جمهوری اسلامی ایران در مراحل مختلف و بهطور یکجانبه، اسرای عراقی را آزاد کردند؛ و علاوه بر این، در آزادسازیهای دو جانبه نیز رژیم بعثی عراق، در هر نوبت تعداد تقریباً اندکی از اسرای ایرانی را تحویل تهران داد. البته، از یک نکته هم نباید غفلت کرد که از ابتدای جنگ ایران و عراق، تعداد اسرای عراقی به مراتب بیشتر از اسرای ایرانی بود، یعنی نیروهای عراقی زمانی که به بنبست میرسیدند و نیروهایشان تحلیل میرفت، اسارت را ترجیح میدادند.
در بین اسرای ایرانی افرادی بودند که رژیم عراق از ثبت نام آنان در صلیب سرخ جهانی، خودداری کرده و نام و مشخصات آنان در آمار رسمی اسرا اعلام نشده بود و این تخلف و تمرد رژیم عراق از مقررات پذیرفته شده بینالمللی، مشکلات را افزونتر میکرد و زمان مورد نیاز را برای رفع اختلافات به درازا کشاند.
در سال 1370 مذاکراتی انجام شد تا کار کمیته سه جانبه ایران، عراق و صلیب سرخ برای رسیدگی به مسئله ی
اسرا و مفقودان و اجساد مطهر شهدا به نتیجه برسد. هدایت مذاکرات به عهده وزارت خارجه بود. کلیه ارگانهای ذی ربط با وزارت امور خارجه همکاری میکردند. کمیسیون اسرا برابر آنچه در سوابق موجود است، در راستای این توافقنامه اقدامات خیلی خوبی انجام داد و گامهای عملی برداشت که از جمله آنها آزاد کردن نظامیهای عراق بود.
متن آخرین نامه صدام به آیتالله هاشمی
و پاسخ ایشان
«بسمالله الرحمن الرحیم»
جناب آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی،
رئیس جمهوری محترم اسلامی ایران
پس از اتکال بر خداوند متعال و به نیت از بین بردن تمامی موانعی که بر سر راه ایجاد روابط برادرانه میان تمام مسلمانان و از جمله برادران مسلمان ایران وجود دارد و به منظور فعال ساختن جدی و هماهنگ کردن برادران مومن جهت رویارویی با اشراری که میخواهند به مسلمانان و امت عرب ضربه بزنند و برای اینکه ایران و عراق را از تحریکات و بازیهای قدرتهای شرور بینالمللی و وابستگان آنان در منطقه بازداریم و به منظور هماهنگی با روح اصولی که در 12 اوت 1990 به منظور ایجاد صلح دائمی و همه جانبه در منطقه اعلام کردیم و خواست ما از آن نامه برقراری صلح دائم و همه جانبه در منطقه بود و برای آن که از هرگونه بهانهای که مانع از همکاری و موجب افکار بد شود، ممانعت کند و همچنین برای این که امکانات عراق، دور از صحنه رویارویی عظیم معطل نماند و به منظور به کار گرفتن آنها در جهت اهدافی که مسلمانان و اعراب شرافتمند به حق بر آن توافق دارند و دوری جستن از تداخل سنگرها و کینهها و بغضها و برای آن که خیرخواهان راه خود را در بازگشت روابط عادی خواهند یافت، به عنوان ثمره مذاکرات از زمان نامه 1990.04.21 ما، تا آخرین نامه شما در هشتم اوت 1990، به عنوان حل نهایی و روشنی که جای هیچگونه ابهامی باقی نگذارد، تصمیمات زیر را اتخاذ کردیم:
1- موافقت با پیشنهاد شما که در نامه جوابیه مورخ هشتم اوت 1990 توسط «برزان ابراهیم تکریتی» نماینده ما در ژنو از آقای سیروس ناصری نماینده شما دریافت شد. پایه قرار دادن قرار داد 1975 به عنوان اصول منسجم با آنچه که در نامه 30 ژوئیه 1990 به ویژه در مورد تبادل اسرا و بندهای 6 و 7 از قطعنامه 598 آمده است.
2- بر اساس آنچه که در بند اول این نامه و آنچه که در نامه مورخ 30 ژوئیه 1990 آمده است، ما آمادهایم هیاتی را به تهران بفرستیم و یا هیاتی توسط شما به بغداد اعزام شود تا موافقتنامهها را جهت امضا آماده کند.
3- به عنوان ابتکار حسن نیت، ما از روز جمعه هفدهم اوت (1369.5.26) نیروهای خود را از مرزهای شما فرا میخوانیم و تنها نیروهای سمبلیکی را به عنوان نگهبانان و پلیس مرزی باقی میگذاریم تا در شرایط طبیعی به وظایف روزمره خود عمل کنند.
4- کلیه اسرای جنگ با تمام تعداد بازداشت شدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله «خانقین» و «قصر شیرین» و مناطقی که مورد توافق دو طرف خواهد بود، آزاد خواهیم کرد و ما اولین گام در این زمینه را روز جمعه هفدهم اوت برخواهیم داشت.
آقای رفسنجانی رئیسجمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواستهها و مسائلی که بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد و چیزی نمانده است مگر آنکه موافقتنامهها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم.
همکاری ما باید در سایه اصول اسلامی و احترام متقابل و دور کردن طرفهایی باشد که خواستار شر برای منطقه هستند و قصد دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و شاید با یکدیگر همکاری کردیم تا خلیج (فارس)، دریاچه صلح و امن و خالی از ناوگان و نیروهای خارجی باشد که بدخواه ما هستند. به علاوه همکاری در مسائل حیاتی دیگر - والله اکبر والحمدلله.
صدام حسین - رئیسجمهوری عراق
23محرم 1411 ه - 14 اوت 1990 م.
* * *
پاسخ آیتالله هاشمی رفسنجانی
به آخرین نامه صدام
«بسمالله الرحمن الرحیم»
الحمدالله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم
ریاست جمهوری محترم عراق جناب آقای صدام حسین
نامه مورخ 1369.5.23 (14 اوت 1990) جنابعالی دریافت شد. اعلام پذیرش مجدد معاهده 1975 از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلاف در چارچوب قطعنامه 598 و تبدیل آتش بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت.
شروع عقبنشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب میآوریم و خوشبختانه در موعد مقرر آزادی اسراء هم آغاز گردید که امیدواریم عقبنشینی نظامیان شما طبق زمانبندی اعلام شده و آزادی اسرای دو طرف با آهنگ و سرعت هر چه بیشتر ادامه یافته و تکمیل گردد.
همانگونه که از طریق نماینده ما، در ژنو به اطلاع رساندهایم اکنون ما برای پذیرش نمایندگان شما در تهران آمادگی داریم و امیدواریم با تداوم جوّ مثبت و حسن نیت موجود بتوانیم به صلح جامع و پایدار با حفظ همه حقوق و حدود مشروع دو ملت و دو کشور اسلامی دست یابیم. والسلام علیکم
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران
خاطره آیتالله هاشمی
از اعتراف صدام به بزرگترین اشتباه زندگی اش
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرهای از سال 69 در کتاب"اعتدال و پیروزی"به پیغامی که صدام حسین از طریق عبدالسلام جلود برای ایشان فرستاده شده بود اشاره کرده و آورده است: عبدالسلام جلود از من وقت خصوصی خواست و پیغام صدام را داد که گفته بزرگترین اشتباهش حمله به ایران بوده و آماده جبران است".
صدام حسین در این پیغام که فقط یکروز قبل از آغاز حمله آمریکا به عراق ارسال شده، صریحا به اشتباه بزرگ خود در حمله به جمهوری اسلامی معترف و خواستارفرصت جبران مافات شده بود که این خود گواه دیگری بر پیروزی دیپلماسی دفاع مقدس با پذیرش قطعنامه 598 بود که آیتالله هاشمی بعد از پذیرش قطعنامه در سال 67 در سخنرانی تاریخی خود در جمع فرماندهان سپاه،وعدهاش را داده بود.
متن کامل روز شمار خاطرات آیتالله هاشمی در روزهای منتهی به آغاز حمله آمریکا به عراق بدین شرح است:
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز سهشنبه 16 مرداد 69 مینویسد: «آقای [علیرضا] معیری، [مشاور بینالملل رئیسجمهور] آمد و گزارش سفر به ترکیه را داد. آقای [تورگوت] اوزال، [رئیسجمهور ترکیه]، تا دیروقت منتظر او بوده و تا ساعت یک بامداد مذاکره داشتهاند؛ نگران بوده و گفته است لولههای نفت عراق را خواهد بست. خواستار همکاری ایران در فشار بر عراق شده و پیام [آقای جورج بوش]، رئیسجمهور آمریکا را در همین خصوص داده است. مدعی بوده که در این مرحله، درگیری نظامی در دستور نیست، مگر اینکه عراق درگیری پیش آورد؛ فعلا برنامه این است که با فشار اقتصادی و سیاسی، مساله را فیصله دهند.»
فردای آن روز نیروهای نظامی آمریکا وارد عربستان سعودی شدند: «قرار بود امروز عصر، [جورج] بوش و صدام [حسین، روسای جمهور آمریکا و عراق] سخنرانی مهم داشته باشند. بوش، اعلام رسمی اعزام نیرو برای جلوگیری از شرارت صدام را گفت و تصریح کرد نیرو برای دفاع از عربستان به کار گرفته میشود و نه پس گرفتن کویت؛ عراق هم اعلان داشت که کویت را ضمیمه عراق کرده است.» هرچند نیروهای متحدین ابتدا با شعار حمایت از عربستان وارد منطقه شدند اما خیلی زود «تخلیه کویت» به پرچم حضورشان در منطقه تبدیل شد و برای صدام ضربالاجل تعیین کردند. با پایان ضربالاجل آمریکا و جامعه بینالمللی به عراق برای خروج از کویت گمانهزنیها درباره آغاز حمله به عراق آغاز شد. رئیسجمهوری وقت ایران در خاطرات 26 دی 1369 مینویسد: «نزدیک ساعت شش صبح بیدار شدم. به خاطر نزدیک شدن به زمان سرآمدن مهلت عراق، به گزارشها و اخبار بخش فارسی رادیو [بیبیسی] انگلیس و صدای آمریکا گوش دادم. با اینکه التهاب بالاست، پس از رسیدن موعد، اعلان جنگ نشد...» هاشمی بعدازظهر همین روز با عبدالسلام جلود، نخستوزیر لیبی ملاقات کرده و در خاطراتش به اهم مسایل مطرح شده در این دیدار میپردازد: «مطابق معمول از مبارزه با امپریالیسم و همکاری دول و ملل اسلامی صحبت شد. خواست که به عراق، در مبارزه با چندملیتیها کمک کنیم. بعد از مذاکرات رسمی، وقت خصوصی خواست؛ مدتی هم خصوصی صحبت شد. او از مذاکراتش با صدام گفت. معتقد است صدام کوتاه نمیآید و جنگ درمیگیرد و اسرائیل هم وارد کارزار میشود و حکومتهای سوریه و مصر، به خاطر همکاری با آمریکا، با کودتا سقوط میکنند. گفت صدام از او خواسته، برای اصلاح روابط عراق و ایران اقدام کند و گفته است که حمله به ایران، از اشتباهات مهم زندگیاش است. گفتم اگر صادق است، بقیه اسرای ما را آزاد کند و منافقین را تحویل بدهد.» عبدالسلام جلود راست گفته بود. صدام از بلندپروازیهایی که از ماهها قبل و پس از ناکامی در حمله به ایران در سر میپروراند، کوتاه نیامد و سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان در بامداد روز 27 دیماه 1369 حمله نیروهای متحدین به عراق آغاز شد؛ حملهای که جز شکستی دیگر برای صدام حسین فرجامی در بر نداشت.