قرآن کریم در تمامی جنبههای زندگی پر برکت حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه از ابعاد فقهی، فلسفی، عرفانی و اخلاقی گرفته تا عرصههای سیاسی اجتماعی و مبارزاتی ایشان نقش تعیین کننده داشته است. گرچه حضرت امام صاحب آثار تفسیری مدون و منضبط نمیباشند، لیکن در بررسی قرآن، عمیقتر از مفسران بدین میدان گام نهاده و در طرح مباحث تفسیری خویش، با اطلاعاتی وسیع و فراگیر و با نگرشی همه جانبه بخصوص نگرش عرفانی وارد شده است.
حضرت امام در طرح مباحث تفسیری، بیش از هر چیز به مقاصد قرآن کریم و مجرای عملی آیات نگریسته است و آن را در حیطه کلی به عنوان سنت قابل اجرای الهی مطرح نموده است.
در این اندیشه، اتکا بر سنت معصومین علیهمالسلام و نگرش محققانه به ادعیه ایشان، در کنار تعقل و اجتهاد ترکیب موزونی است که با عشق و عرفان در هم آمیخته است و اسلام ناب محمدی را بعد از چهارده قرن با طراوتی نو، به صحنه اجتماع کشانیده است. طرح بازگشت به قرآن و درک عمیق آیات الهی و ظهور و بروز آن در صحنه ذهن و عمل که از جمله تئوریهای نهضتهای معاصر میباشد توسط حضرت امام (رض) در جریان مبارزات ایشان و رهبری داهیانه انقلاب اسلامی ایران نیز به اثبات رسیده است.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني آستان، آنچه مطالعه میفرمایید گزیدههایی از سخنان ناب ایشان که بیانگر سیمای قرآن در اندیشه آن عارف و اصل است میباشد و تقدیم خوانندگان گرامی روزنامه میشود.
***
* قلمها و زبانها و گفتارها و نوشتارها عاجز است از شکر نعمتهای بیپایانی که نصیب عالمیان شده و میشود. خالقی که با جلوه سراسر نورانی خود، عوالم غیب و شهادت و سرّ و عَلَن را به نعمت وجود آراسته و به برکت برگزیدگانش به ما رسانده که؛الله نُورُ السَّموات وَالارضِ (2) و با ظهور جمیلش پرده از جمالش برافکنده که؛ هُوَ الْاوَّلُ وَ الاخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ (3) و به کتب مقدس آسمانیاش که از حضرت غیب بر انبیائش از صفیالله تا خلیلالله و از خلیلالله تا حبیبالله - صلواتالله و سلامه علیهم و سلم - نازل فرموده، راه وصول به کمالات و فنای در کمال مطلق را تعلیم فرموده و سلوک الیالله را گوشزد کرده چون کریمه وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهاجرَاً الَیالله و طریق برخورد با مومنین و دوستان خود و ملحدین و مستکبرین و دشمنان خویش را آموخته: مُحَمَّدٌ رَسُولُالله وَ الَّذینَ مَعَهُ اشِدَّآءُ عَلَی الْکُفَّار رُحَماءُ بَینَهُمْ. (4) و هزاران شکر که ما را از امت خاتم النبیین محمد مصطفی - صلیالله علیه و آله و سلم - قرار داد، افضل و اشرف موجودات و از پیروان قرآن مجید، اعظم و اشرف کتب مقدسه و صورت کتبیه حضرت غیب مستجمع جمیع کمالات به صورت وحدت جمیعه و ضمانت حفظ و صیانت آن را از دستبرد شیاطین انس و جن فرموده؛ انَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِکْرَ وَ انَّا لَهُ لَحافِظُونَ (5) قرآنی که نه یک حرف بر آن افزوده شده و نه یک حرف کاسته. کتاب کریمی که ما را از برخورد انبیای معظم الهی با مستکبرین جهان و جهانخواران طول تاریخ آگاه نموده و از طریقه حضرت خاتم الرسل - صلیالله علیه و آله و سلم - با مشرکان و زورگویان و کفار و در راس آنان منافقان، مطلع کرده و این برخورد، جاویدان و برای هر عصری و هر مصری (6) است.
در این کتاب جاوید میبینیم که فرموده: قُلْ انْ کانَ اباوُکُم وَ ابناوکُمْ وَ اخوانُکُمْ وَ ازْواجُکُم وَ عَشیرَتُکُم وَ امْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها احَبَّ الَیکُم مِنَالله وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَربَّصُوا حَتّی یاتِیالله بِامْرِهِ وَالله لا یهْدِی الْقَومَ الفاسِقینَ (7)؛ خطاب به مصلحت اندیشان و سازشکاران و متاسفان برای شهادت جوانان و از دست رفتن مالها و جانها و خسارتهای دیگر وارد شده و جالب آنکه بعد از حبّ خدای تعالی و رسول اکرم - صلیالله علیه و آله - در بین تمام احکام الهی، جهاد فی سبیلالله را ذکر فرموده و تنبه داده که جهاد فی سبیلالله در راس تمام احکام است که آن حافظ اصول است و تذکر داده که در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشید، از ذلت و اسارت و بر بادرفتن ارزشهای اسلامی و انسانی و نیز از همان چیزها که خوف آن را داشتید از قتل عام صغیر و کبیر و اسارت ازواج و عشیره. و بدیهی است که همه اینها پیامد ترک جهاد، خصوصاً جهاد دفاعی است که ما اکنون گرفتار آن هستیم و اشاره به این امر است آیه کریمه فَلْیحْذَرِ الَّذینَ یخالِفوُنَ عَنْ امْرِهِ انْ تُصیبَهُم فِتْنَهٌ اوْ یصیبَهُمْ عَذابٌ الیمٌ. (8). (صحیفه امام، ج20، صص311 تا 313)
* میخواهم عرض کنم به آقایان که معرف رسول اکرم، قرآن است. همانطور که خود رسول اکرم و حضرت صادق - سلامالله علیه - [و] ولیالله اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همانطور است. قرآن هم جلوه تام خدای تعالی است؛ یعنی، با همه اسما و صفات، تجلی کرده است و ولیالله اعظم و رسول اکرم را با آن اشراقهایی که ما ازش اطلاع نداریم و با همه اسما و صفات، محقق کرده است. و همینطور ولیالله اکرم حضرت صادق و سایر ائمه را، لکن معرف ایشان خود کتاب الهی است؛ یعنی، هرکس هر چند در این کتاب مقدس دقت کند و توجه داشته باشد، بیشتر مطلع میشود که آورنده او کیست و چه جور آدمی است.
قرآن یک سفرهای است که انداخته شده است برای همه طبقات؛ یعنی، یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفای اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت، به حسب واقع. در این کتاب شریف، مسائلی هست که مهمش مسائل معنوی است. و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تاسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها [یی] که اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقتهایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدس حق [است.] کتابهای آسمانی هم، [که] بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد. عامه مردم خیلی ازش چیز میفهمند - این کتاب را - و خواص هم مسائل بالاتر میفهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را میفهمند، لکن انَّما یعْرِفُ الْکِتابَ مَن خُوطَبِ به؛ هیچ کس نمیتواند بفهمد. هرکس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس نمیتواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمیتواند بشناسد. معرف ایشان کتاب خودشان است و معرف حضرت صادق - سلامالله علیه - بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که برای احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئلهای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمیدانیم، این فقه از عهده جوابش بر میآید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تاویل و تفسیر باطلی بکنیم. (صحیفه امام، ج20، صص408 و 409)
* قرآن در این بُعدش برای کسی تاکنون منکشف نشده است مگر مَنْ خوطِبَ بِه (9)؛ و در بعض ابعادش حتی برای مَنْ خوطِبَ بِه هم منکشف نشده است و فقط برای ذات ذوالجلال جلّت عظمتُه معلوم است. اگر کسی سیر کند در فلسفههای قبل از اسلام و فلسفههای بعد از اسلام، و خصوصاً قرنهای آخر و عرفای قبل از اسلام و آن کسانی که در هندوستان و امثال آن یک همچو مسائلی داشتند، با عرفای بعد از اسلام که به تعلیم اسلام در این امر وارد شدهاند، میفهمد که چه تحولی در این بعد حاصل شده است؛ در صورتی که عرفای بزرگ اسلام هم راجِل (10) هستند در کشف حقایق قرآن.
لسان قرآن که از برکات بعثت است، از برکات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانی است که سهلِ ممتنع است. بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را میتوانند بفهمند، از باب اینکه به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان میکنند که قرآن را میتوانند بفهمند؛ برای اینکه، آن بُعدی که برای آنها جلوه کرده است و آن بُعدی که در پس این ابعاد است برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم - صلیالله علیه و آله و سلم - مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولیاش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود. بعد از آنکه اتصال پیدا کرد مقام مقدّس نبوی ولی اعظم با مبدا فیض به آن اندازهای که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و مُنزَّلاً کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاری شد. قرآنی که الآن در دست ماست نازله هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است؛ و همین نازله هفتم آنچنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به وجود آورد که اهل معرفت شمّهای از آن را میدانند و بشر از همه ابعاد او، یعنی جمیع ابعاد او برای بشر باز، معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود. آیاتی در قرآن کریم که باز از برکات بعثت است مشاهده میشود که این آیات را در عین حالی که انسان گمان میکند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون کشف نشده است هُوَ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ... وَ هُوَ مَعَکُمْ. (11)الله نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض (12) اینها آیاتی است که نه مفسر میتواند بفهمد، نه فیلسوف و نه عارف. هرکس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته است. قرآن را انَّما یعْرِفُ الْقُرآن مَنْ خوطِبَ بِه (13) به وسیله «مَنْ خوطِبَ بِه» به یک عدّه معدودی از اولیای خدا و ائمه معصومین - علیهم السلام - تحویل داده شده است و به وسیله آنها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر تفسیر شده است؛ لکن آنکه لطیفه وحی است همان آیه شریف «الله نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» وقتی دست مفسِّر افتاده است «اللهُ [نُورُ] السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» معنا کرده است که هیچ مربوط به قرآن نیست. این مفسرین در عین حالی که زحمتهای زیاد کشیدهاند لکن دستشان از لطایف قرآن کوتاه است؛ نه از باب آنکه آنها تقصیری کردهاند، از باب اینکه عظمت قرآن بیشتر از این مسائل است.
مسئله معرفتالله که در قرآن مطرح است میفرماید که به حسب نقل ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک (14) البته معنایش این است که آن طوری که معرفت تو حقش است ما نشناختیم، نه ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتی ایاک(15) او آن قدری که حق معرفت بشر است شناخته است، اما حظ معرفت بشر غیر از آن چیزی است که حق معرفتالله است. حق معرفتالله و حق عبادتالله را، حتّی به حسب این روایت، رسول اکرم که بزرگترین عارف و بزرگترین عابد است میفرماید که ما عَرَفْناکَ وَ عَبَدْناکَ (16) اما نمیفرماید که ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتی ایاک و ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتی ایاک (17)؛ برای اینکه آن را ادا کرده، اما آن حظ انسانی و جلوه ظاهریه است و از برای معرفت خدا چیزی است که نه مَلَک مُقرَّب میتواند آن معرفت را پیدا کند و نه رسول مُرْسَل؛ و این از برکات بعثت است. این قدری که معرفت برای اهل معرفت حاصل شده است، این از نازله کتاب خداست که به وسیله نزول بر قلب رسولالله که آن هم از اسرار بزرگ است. کیفیت وحی از اموری است که غیر از خود رسول خدا و کسانی که در خلوت با رسول خدا بودند یا اینکه از او الهام گرفتهاند کیفیت نزول وحی را کسی نمیتواند بفهمد؛ و لهذا هر وقت خواستند معرفی هم بکنند با زبان ما عامیها معرفی کردند... اگر قرآن نبود، باب معرفهالله بسته بود الی الابد. (صحیفه امام، ج17، صص431 تا 433)
* قرآن این کتاب معرفهالله و طریق سلوک به او، با دست دوستان جاهل از طریق خود به انحراف و انزوا کشیده شد و آرای انحرافی و تفسیرهای به رای که آن همه ائمه اسلام - علیهم السلام - از آن نهی فرمودند، در آن راه یافت و هرکس با نفسانیت خود در آن تصرّف نمود. این کتاب عزیز در محیطی و عصری نازل شد که تاریکترین محیط و عقب افتادهترین مردم در آن زندگی میکردند و به دست کسی و قلب الهی کسی نازل شد که زندگی خود را در آن محیط ادامه میداد، و در آن حقایق و معارفی است که در جهان آن روز - چه رسد به محیط نزول آن - سابقه نداشت و بالاترین و بزرگترین معجزه آن همین است. آن مسائل بزرگ عرفانی که در یونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و کتب ارسطو و افلاطون بزرگترین فلاسفه آن عصرها از رسیدن به آن عاجز بودند، و حتّی فلاسفه اسلام که در مهد قرآن کریم بزرگ شدند و از آن استفادهها نمودند به آیاتی که صراحت زنده بودن همه موجودات جهان را ذکر کرده، آن آیات را تاویل میکنند، و عرفای بزرگ اسلام که از آن ذکر میکنند همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن کریم گرفتهاند، و مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است در کتاب دیگر نیست.
و اینها معجزه رسول اکرم است که با مبدا وحی آنطور آشنایی دارد که اسرار وجود را برای او بازگو مینماید و خود با عروج به قلّه کمال انسانیت حقایق را آشکارا و بدون هیچ حجاب میبیند و در عین حال در تمام ابعاد انسانیت و مراحل وجود، حضور دارد و مظهر اعلای هُوَ الاَوّلُ وَ الْآخِرُ وَ الْظّاهِرُ وَ الْباطِن (18) میباشد، و میخواهد همه انسانها به آن برسند و چون نرسیدهاند گویی رنج میبرد، و شاید طه. ما انْزَلْنا عَلَیکَ الْقُرآنَ لِتَشْقی (19) اشاره لطیفهای به آن باشد و شاید ما اوذی نبی مثل ما اوذیت (20) نیز مربوط به همین معنی باشد.
آنان که به این مقام یا شبیه به آن رسیدهاند اعتزال از خلق و انزوا اختیار نمیکنند، بلکه مامور به آشنا نمودن و آشتی دادن گمراهان، با این جلوهها هستند، اگرچه کم توفیق یافتهاند. و آنان که با رسیدن به بعض مقامات و نوشیدن جرعهای از خود بیخود شدند و در صعق باقی ماندهاند گرچه به کمالاتی بزرگ راه یافتهاند لکن به کمال مطلوب نرسیدهاند. موسی کلیم - صلوات [اللّه] و سلامه علیه - که از تجلّی حق به حال صعق افتاد با عنایت خاصّه افاقه یافت و مامور خدمت شد، و رسولالله خاتم با رسیدن به مرتبه عالی انسانیت و آنچه در وهم کس نیاید، به مظهریت اسم جامع اعظم با خطاب یا ایها الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَاَنْذِر (21) مامور هدایت شد. (صحیفه امام، ج16، صص209 و 210)
* میگویند: اول سورهای هم که به پیغمبر وارد شده است: اقرا بِاسْمِ رَبِّکَ (22) نگفته است «اقرا باسم الله»، نگفته است «اقرا باسم الناس»، فرموده اقْرا بِاسْمِ رَبِّکَ؛ یعنی، ربّ رسول؛ یعنی، آنکه تربیت کرده است رسول اکرم را؛ یعنی، خدای تبارک و تعالی به تمام اسما و صفات، با تمام اسما و صفات. اینکه ربّ رسول اکرم است، انسان کامل است. ذات مقدس حق تعالی با تمام اسما و صفات است و اسما و صفات حق تعالی احاطه بر تمام موجودات دارد و با یک تعبیر دیگر همه موجودات ظهور اسما و صفات الهی هستند. و خدای تبارک و تعالی که امر میفرماید که: اقْرَا بِاسْمِ رَبِّکَ؛ یعنی، به این اسمی که تمام اسما و صفات در آن است و مربی به تمام معنای تربیت در عالم طبیعت، تربیت در عالَم ماورای طبیعت، تربیتهای مناسب با عالَم مجردات، با عالَم جبروت، با تمام عوالم، این ربّ رسول است. و پیغمبر هم مامور است که قرائت بکند و اول چیزی که به او حسب این روایت امر شده است، امر به قرائت است و تعلیم [و] تربیت. کانّه میخواهد بفرماید که آن ربّی که ربّ تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو باید قرائت کنی و تربیت کنی مردم را به آن راه، همان ربّ رسول آن هم ربّ رسول خاتم؛ پیغمبر مامورند که مردم را دعوت کنند به ربّ رسول، به ربّ رسول اکرم و ربّ رسول خاتم. و قرآن برای همین آمده است و اسلام برای همین آمده است که تربیت کند انسانها را که اگر تربیت برایشان نباشد، از همه حیوانات درندهتر [و] موذیتر است. انسان یک همچو موجودی است که اگر در تحت تربیت واقع نشود، هیچ حیوانی در عالَم، هیچ موجودی در عالَم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست. همه انبیا که آمدند، برای تربیت این موجودند که اگر سرخود باشد عالَم را به هم میزند، و مع الاسف انبیا هم موفق نشدند به اینکه ماموریت خودشان را تحقق بدهند.
وَالْعَصْرِ، انَّ الْانْسانَ لَفی خُسْرٍ؛ (23) عصر هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی - سلامالله علیه - باشد، یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم و ائمه هدی، و در عصر ما حضرت مهدی - سلامالله علیه - است. قسم به عصاره موجودات عصر؛ فشرده موجودات، اینکه فشرده همه عوالم است، یک نسخهای است، نسخه تمام عالَم. همه عالَم در این موجود، در این انسان کامل، عصاره است و خدا به این عصاره قسم میخورد و میفرماید که: انَّ الْانْسانَ لَفی خُسْرٍ؛ انسان در خسارت است، انسان شقی است. الَّا الَّذینَ امَنُوا؛ (24) یعنی، الّا آن اشخاصی که تحت تربیت واقع شدهاند، نه اسلموا، آمنوا؛ مومنها، غیر اشخاصی که در تحت تربیت انبیای عظام واقع شدند و در این زمان در تحت تربیت رسول اکرم واقع شدهاند، همهشان خسارت دارند، در زیان و خُسر هستند. مستثنی فقط مومنیناند. که مومنین البته دارای این صفات هم هستند: وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (25) این استثناست، مابقی همه ما دیگر در خسران هستیم. (صحیفه امام، ج12، صص422 و 423)
* این قرآن کریم که در بین ید مسلمین هست و از صدر اول تا حالا یک کلمه، یک حرف در او زیاد و کم نشده است، این قرآن را وقتی که به عین تدبیر مشاهده بکنید، میبینید که مسئله، مسئله این نیست که دعوت برای این بوده است که مردم توی خانه بنشینند و ذکر بگویند و با خدا خلوت کنند. او بوده است، لکن انحصار نبوده است.
مسئله، مسئله دعوت به اجتماع، دعوت به سیاست، دعوت به مملکت داری، و در عین حال که همه اینها عبادات است، عبادات جدای از سیاست و مصالح اجتماعی نبوده است. در اسلام تمام کارهایی که دعوت به آن شده است جنبه عبادی دارد. حتی در کارخانهها کار کردن، در کشاورزی کشاورزی کردن و در مدارس تعلیم و تربیت کردن، همهشان مصالح اسلامی است و جنبه عبادی دارد... [عمل] نکردند اینطور، از صدر اسلام؛ مصالح اسلام را همان طوری که قرآن شریف فرموده است، پیاده کنند [نکردند]، چون میدیدند که با قدرتهای خودشان مخالف است. از آن اول آنچه را از قرآن که میدیدند با مصالح خودشان مخالف است، چون نمیتوانستند از قرآن بردارند، تعبیر میکردند، کج معنا میکردند، - به - روحانیونی که وابسته به خودشان بود وادار میکردند که اینها را کج معنا کنند، منحرف کنند قرآن را از آن چیزی که هست. ولی بحمدالله قرآن ماند بین مسلمین و نتوانستند قرآن را تحریف کنند و بردارند، اگر میتوانستند، میکردند.
لکن یکی از آنهایی که میخواست یک حرف را از قرآن بردارد، یک عربی شمشیر را کشید گفت: با این شمشیر ما جواب میدهیم. نگذاشتند قرآن شریف دست بخورد، و همان طوری که در زمان رسولالله وارد شد الآن هم همان است، به غیر او نیست. بنابراین ما یک همچو کتابی داریم که مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، کشورداری و همه چیزها در آن هست. البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است و ما به رای خودمان نمیتوانیم قرآن را تاویل کنیم. ما باید انَّما یعْرِفُ الْقُرآنُ مَنْ خُوطِبَ بِه ما از طریق وحی و از طریق وابستگان به وحی قرآن را اخذ میکنیم و بحمدالله از آن راه هم غنی هستیم. لکن انحرافاتی که از قدرتمندان در اول تا حالا واقع شده است و حالا ما مبتلای به آن هستیم، این انحرافاتی است که آقایان ملاحظه میکنند که بر خلاف قرآن مجید، دعوت به تفرقه، دعوت به جدایی، قرآن مجید میفرماید که: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِالله جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا (26)، آنها دعوت به تفرقه میکنند. (صحیفه امام، ج18، صص422 و 423)
------------------------
1- بخشی از آیه 100 سوره نساء: «و هرکس از خانه خویش خارج شود و در حال هجرت به سوی خدا و پیامبر او، مرگش فرا رسد، هرآینه پاداشش بر خداست».
2- بخشی از آیه 35 سوره نور: «خداوند نور آسمانها و زمین است».
3- سوره حدید، آیه 3.
4- بخشی از آیه 29 سوره فتح: «محمد فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سختگیر، و با یکدیگر بسیار مهربانند».
5- سوره حجر، آیه 9: «البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم محققاً آن را محفوظ خواهیم داشت».
6- شهر، ناحیه.
7- سوره توبه، آیه 24: «بگو اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشان خود را و اموالی که جمع آوردهاید و کالا و مال التجاره که از کسادی آن بیمناکید، و مسکنهایی که بدان دل خوش کردهاید، بیش از خدا و رسول او و جهاد در راه او دوست میدارید، پس منتظر باشید تا امر نافذ (و قضای حتمی) خدا جاری گردد؛ و خداوند بدکاران را هدایت نخواهد کرد».
8- بخشی از آیه 63 سوره نور: «کسانی که امر خدا را مخالفت میکنند باید بترسند از اینکه فتنه و یا عذابی دردناک آنان را در برگیرد».
9- کسی که مورد خطابِ قرآن قرار گرفته است.
10- راجل: کسی که پیاده راه برود و سوار بر مرکب نباشد، کنایه از عجز است.
11- سوره حدید، آیه 3 و 4: اوست آغاز و انجام و پیدا و نهان و او به همه چیز داناست... و هر کجا باشید او با شماست».
12- سوره نور، آیه 35: «خدا نور آسمانها و زمین است».
13- بحارالانوار، ج 24، ص 237 - 238، ح 6: «بدرستی آنکسی قرآن را میشناسد که مورد خطابِ قرآن باشد».
14- بحارالانوار، ج 68، ص 23: «آنچنان که حق معرفت توست، ما تو را نشناختیم».
15- «نشناختیم تو را، آن قدری که حق معرفت من است به تو».
16- «ما حق معرفت تو و بندگی تو را نشناختیم».
17- ما بندگی تو را آنچنانکه حقِ بندگی توست بجای نیاوردهایم.
18- سوره حدید، آیه 3: اوست اوّل و آخر و پیدا و پنهان.
19- سوره طه، آیه 1 - 2: طه (ای طاهر وای رسول) ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که به مشقّت بیفتی.
20- هیچ پیامبری آن گونه که من اذیت شدم آزار ندید. الجامع الصغیر 2: 144.
21- سوره مدَثر، آیه 1 - 2:ای جامه به خود پیچیده، برخیز و بیم ده.
22- سوره علق، آیه 1.
23- سوره عصر، آیه 1 و 2: «قسم به عصر، که انسان در خسارت و زیان است».
24- بخشی از آیه 3 سوره عصر: «مگر آنان که به خدا ایمان آوردند».
25- ادامه آیه 3 سوره عصر: «... و نیکوکار شدند و به درستی و راستی یکدیگر را سفارش کردند، و به پایداری یکدیگر را ترغیب و تشویق کردند».
26- سوره آل عمران، آیه 103: «به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید».
* معرف رسول اکرم، قرآن است. همانطور که خود رسول اکرم و حضرت صادق - سلامالله علیه - [و] ولیالله اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همانطور است. قرآن هم جلوه تام خدای تعالی است؛ یعنی، با همه اسما و صفات، تجلی کرده است
* هرکس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس نمیتواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمیتواند بشناسد. معرف ایشان کتاب خودشان است
* بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را میتوانند بفهمند، از باب اینکه به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان میکنند که قرآن را میتوانند بفهمند؛ برای اینکه، آن بُعدی که برای آنها جلوه کرده است و آن بُعدی که در پس این ابعاد است برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم - صلیالله علیه و آله و سلم - مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولیاش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود
* قرآن این کتاب معرفهالله و طریق سلوک به او، با دست دوستان جاهل از طریق خود به انحراف و انزوا کشیده شد و آرای انحرافی و تفسیرهای به رای که آن همه ائمه اسلام - علیهم السلام - از آن نهی فرمودند، در آن راه یافت و هرکس با نفسانیت خود در آن تصرّف نمود.
منبع: جمهوري اسلامي