کد خبر: ۲۰۲۶
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۴
 اگر چه پيرامون بازشناخت انديشه ها و افكار و نقش امام در انقلاب اسلامي تاكنون مقالات بسيار و كتابهاي فراواني تاليف يافته است ولي اين بدين معني نيست كه تمام ابعاد آن بزرگمرد را شناخته اند و در معرفي شخصيت امام به پايان راه رسيده ايم. بي ترديد تصوير امام در ذهن و زبان تمام انديشمندان سياستمداران، حاكمان و متفكران و سياسيون جهان يكسان و مشابه نيست. انتظار اينكه دشمنان انقلاب اسلامي و امام و اردوگاه هاي وابسته به آنها چهره واقعي و الهي امام را ترسيم كنند بيهوده است. اما حقيقت و عظمت امام به حدي است كه در بررسي تحليلها، مصاحبه ها و تاليفهاي بيگانگان حتي مخالفان امام و انقلاب هم حقيقت و عظمت امام پوشيده نمي ماند. بيانات و اظهارنظرهاي عاشقانه و از سر ارادت و علاقه مسلمانان جهان در توصيف و تعريف امام هم جاي شگفتي ندارد. تاكنون بسياري از شاگردان امام، همراهان امام و رهروان امام به مناسبتهاي مختلف چون شروع نهضت، چگونگي تكوين و شكل گيري انقلاب، فراز و نشيبهاي تاريخ انقلاب، استراتژي و ديپلماسي انقلاب، بازگشت امام، و سرانجام ارتحال امام و پس از آن جانشيني و ادامه رهبري و استمرار انقلاب مصاحبه ها، سخنراني ها، بيانات و حتي تاليفاتي را به يادگار گذاشته اند. آنان در عين حال كه بعضا تكراري است اما از نكات بسيار مهم و حكمت آموزي برخوردارند كه برخي حتي به تحليلي مستقل نيازمندند. بدين ترتيب محور و منبع تحرير اين مقاله «امام در انديشه جهان است » يا «امام و انقلاب از منظر جهانيان» فرض بر اين است كه خوانندگان محترم اين مقاله دقيقا از شرايط اجتماعي - سياسي - فرهنگي و حكومتي ايران حتي قبل از اولين جرقه هاي آتش انقلاب (يعني خرداد 42) آگاهي دارند و لزومي ندارد قبل از ورود به اصل مقاله به ترسيم دوباره آن شرايط بپردازيم. 
يكي از بركات انقلاب اسلامي و نهضت امام خميني را بايد تغيير سياست ايران در برابر ابرقدرتها دانست. ايران كشوري بود وابسته و جز اقمار بلوك غرب و در همسايگي آن ابرقدرت شرق قرار داشت و همين موقعيت جغرافيايي و ژئوپوليتيكي براي غرب و شرق آنرا از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار كرده بود. اين بماند كه در سالهاي دور حتي قدرتهاي موجود آن روز ايران را به سه قسمت تقسيم كرده بودند، قسمتي از شمال تا ميانه ايران زير نفوذ روسيه و منطقه اي از جنوب تا ميانه وابسته بود به آنچه امروز به جهان غرب موسوم شده است. آن روز انگليسي ها منشاء قدرت بودند، و قسمت ميانه ايران به منطقه بي طرف موسوم بود. از همان گذشته هاي دور، دو قدرت برتر جهان به ايران چشم دوخته و هرگز از آن غافل نبودند. براي برخي افراد مغرض نتايج بدست آمده از استقلال ايران كاري عادي يا ساده است و حتي گامي فراتر از آن، معتقدند كاري نشده است. لازم است به تحليل سخنان معاون پارلمان روسيه آقاي الكساندر ونگروفسكي در سالهاي 73-1372بپردازيم بلكه تا حداقل كينه ورزان به استناد اقرار سخنان ايشان اندكي به جاده هدايت نزديكتر شوند. مي دانيم كه روسيه يكي از قدرتهايي بود كه در ايران نفوذ و جايگاهي خاص داشت. اگر محمدرضا پهلوي به نحوي روسيه را راضي نمي كرد و بگونه اي با او كنار نمي آمد، هرگز نمي گذاشت و اجازه نمي داد كنار گوش رهبران كرملين با وجود چند هزار كيلومتر مرز مشترك آبي - خاكي، ايران پايگاه امريكا باشد. اصولا شوروي چندان خوشحال نبود كه يكي از بزرگترين همسايگانش در اختيار امريكا باشد. البته هر دو ابرقدرت سعي داشتند در مراكز حساس ايران عوامل و نيروهايي را حتي در نقش جاسوس و غيره وارد كنند. بخصوص نسلي كه در آغاز دهه سوم انقلاب در اوج جواني است بايد بداند كه حتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تثبيت نظام اسلامي و فعاليت ارگانهاي سياسي - حقوقي و فرهنگي كشور وقتي ايران تصميم گرفت گازي را كه مجاني به روسيه ارسال مي شد ببندد، براي روسيه بسيار ناخوشايند بود و نمي توانست واقعيت استقلال خواهي و مستقل زيستي ايرانيان را درك كند. تا چه رسد به اينكه دولتمردان ايراني حتي خواهان فروش گاز باشند و روسيه اي كه ساليان سال گاز ايران را مجاني مي برد. اينك به ازاي گاز، وجهي پرداخت كند. اصولا روسيه خيلي كندتر و با درنگ و تامل بيشتر از غرب به طرح و قبول برخي از واقعيات جهان اقرار مي كند از نظر صاحب اين قلم اين سخنان آقاي الكساندرو نگروفسكي بيشتر يك اعتراف و اقرار بزرگ تاريخي است تا يك مصاحبه عادي و تعارفاتي. نخست عين سخنان ايشان را مي آوريم و پس از آنان به نكاتي از متن مصاحبه ايشان مي پردازيم: 
مسكو - خبرگزاري جمهوري اسلامي: 
معاون دوماي روسيه ضمن تاكيد بر لزوم گسترش روابط دوستانه اين كشور با جمهوري اسلامي ايران براي خنثي كردن توطئه هاي بين المللي امريكا تصريح كرد، ايران بزرگترين و با حيثيت ترين كشور منطقه در آخر قرن جاري است. 
الكساندر و نگروفسكي در گفتگوي اختصاصي باخبرگزاري جمهوري اسلامي در مسكو از ايران به عنوان يكي از مراكز عمده ژئوپوليتيكي آسيا نام برد و تاكيد كرد آنچه در ايران به وقوع مي پيوندند مي تواند تاثير بسيار عظيمي در اروپا و آسيا داشته باشد. 
وي اعتراف كرد انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) بر قسمتهاي زيادي از شوروي سابق كه قبلا زير نفوذ كمونيسم بود تاثير فراواني گذاشته است. 
ونگروفسكي از جنگ عراق عليه ايران به عنوان توطئه مشترك رژيم صهيونيستي و حكومت كمونيستي شوروي سابق عليه جمهوري اسلامي ايران نام برد و يادآور شد تضعيف عراق و ايران به نفع آنها بود. 
وي با تاكيد بر اينكه ايران براي روسيه جديد اهميت فراواني دارد، افزود ما پس از خروج سربازان ارتش سرخ از افغانستان نزديك شدن جهان اسلام به سر حدات روسيه و تلاش امريكا براي تاثير بر نقشه ژئوپوليتيك آرزو داريم دولت دوستي چون جمهوري اسلامي ايران كه مي تواند ضامن ثبات منطقه و حلال برخي از مشكلات فعلي جهان باشد داشته باشيم.
كشوري كه از جهاتي زير سلطه شوروي سابق بوده است، اينكه بجايي رسيده است كه روسيه روي نزديك شدن جهان اسلام (بخصوص ايران) به سر حدات كشورش حساب كند. بي ترديد معاون پارلمان روسيه فردي نبوده است كه از روي بي تجربگي اين حرفها را بزند، چنين افرادي كه در موضع اجرايي بالا در كشور قدرتمندي چون روسيه قرار دارند همه حرفهايشان حساب شده و معقولانه است. 
آقاي ونگروفكسي ضمن اقرار به استقلال ايران، ايران را براي حل مشكلات منطقه داراي نقش و نفوذ مي داند. بي ترديد اين سخنان و صدها نمونه ديگر از شخصيت هاي معروف جهان مبني بر عظمت و استقلال انقلاب اسلامي همه به رهبري حكيمانه حضرت امام خميني برمي گردد. 
يكي از متفكران آزادانديش كه به مطالعه نسبتا خوبي پيرامون امام و تاريخ نهضت اسلامي ايران، بخصوص با تكيه و تاكيد بر منابع ايراني پرداخته است نتيجه تحقيق و پژوهش چنين بازگو مي كند: 
آقاي احمد هوبر، اهل سوئيس: 
هنگامي كه من از سال 79 - 1978 (57 - 1356) شروع به مطالعه درباره امام خميني بخصوص از منابع ايراني كردم مطلقا شگفت زده شدم؛ چرا كه امام خميني اولين رهبر مذهبي در قرن ماست كه انقلابي را به وجود آورد كه همزمان سه وجهه مذهبي، سياسي و فرهنگي را در خود جمع كرده است. تمام انقلابيون قرن ما - شما در اين زمينه هر رهبر انقلابي را مي توانيد نام ببريد: نظير لنين، مائوتسه تونگ هر کدام يك انقلاب سياسي و اجتماعي را به وجود آوردند؛ اما از نظر مذهب افرادي غيرمذهبي، و در حقيقت بويي از مذهب نبرده بودند و واقعا كافر بودند؛ در صورتيكه امام خميني اولين رهبر انقلابي بود كه برايش دين، سياست و فرهنگ از هم جدا نبود و اين احتمالا دليل موفقيت شايان انقلاب اسلامي ايران است، و به همين دليل نيز ادامه خواهد يافت. اما انقلابهاي ديگر نتواستند دوام بياورند. 
مي دانيم كه انقلاب روسيه امروز يك پديده مرده، فاسد و كاملا ارتجاعي شده است و اكنون كشور شوروي همه چيز هست الا آن چيزي كه مردم و انقلابيون روسيه در 1917 به آن اميد بسته بودند. انقلاب چين نيز هم اكنون مشغول وارد كردن روشهاي امريكايي است و قصد بازگشت به سيستم سرمايه داري را دارد و اين انقلاب، يعني مائوئيسم، نيز به پايان خود رسيد؛ در صورتيكه انقلاب اسلامي مبناي كاملا متفاوتي دارد و اين ثمره كار، منحصر به امام خميني بود. 
مورد ديگري كه نسبت به آن در مورد امام شگفت زده هستم آن است كه او مرد سالخورده اي است. اگر شما نگاهي به رهبران انقلابي قرن ما بيفكنيد خواهيد ديد كه همگي آنها جوان و يا ميان سال بوده اند، اما امام خميني در زمان پيروزي انقلاب مرد سالخورده اي بود كه بخش عظيمي از زندگيش را پشت سر گذارده بود و اين مرد سالخورده، انقلابي واقعي را آغاز مي كند و مسئله شگفت انگيز اينكه اين مرد كهنسال طوري نسل جوان را در سرتاسر دنيا تحت تاثير قرار داده كه تاكنون و يا لااقل در طول 200 تا 300 سال اخير سابقه نداشته است، و اين كاملا خارق العاده است؛ و چرا امام خميني توانست اين كار را انجام دهد، به خاطر اينكه همانطور كه من درباره او شنيده و يا در كتابهايي كه غربيها منتشر مي كنند خوانده ام - و در حاليکه آنها به هيچ وجه با انقلاب اسلامي دوست نيستند - تمام آنها گفته اند كه امام خميني يك شخصيت منحصر به فرد و كامل است.
او مردي است كه نه تنها از ارزشهاي بزرگ اخلاقي شخصيتي متقي و عميق مذهبي، برخوردار است، بلكه مردي عالم و دانشمند نيز هست و از بسياري از مسائل مطلع است. او تنها يك عالم مذهبي و مطلع در امور مذهبي نيست، بلكه در زمينه هاي ديگر نيز نظير سياست اطلاعات وسيعي دارد؛ و به همين دليل است كه او توانست جلوي شاه بايستد و با او مخالفت كند؛ چرا كه نه تنها عقيده و ايمان مذهبي و احساسات عميق اسلامي اش به او در مبارزه و غلبه بر شاه كمك كرد، بلكه دانش سياسي، اجتماعي و اقتصادي او نيز در اين راه كمك بزرگي بود، زيرا براي به زير كشيدن آن هيولاي وحشتناك كه به نمايندگي از امريكا و قدرتهاي ديگر در ايران حكومت مي كرد به تمام اين اطلاعات و خبرگيهاي با هم نياز داشت. 
اينها دلايلي هستند كه به نظر من امام خميني فردي شگفت انگيز است و به نظر من كاري كه كرده بعد از او نيز براي مدتهاي طولاني ادامه خواهد يافت. با اين وجود آنچه كه او شروع نموده و به مردم آموخته نه تنها براي جامعه مسلمان ايران، بلكه براي تمامي جامعه مسلمان جهاني ادامه خواهد يافت. 
اينك مهم ترين محورها و دست آورد پژوهشي آقاي احمد هوبر را بقرار زير استخراج و برمي شماريم:
1- انقلاب ايران نخستين انقلابي است كه با رهبر مذهبي هدايت مي شود. 
2- انقلاب ايران سه وجهه يا بعد مذهبي، سياسي و فرهنگي را هم زمان در خود جمع كرده است. 
3- رهبر ساير انقلابها نظير مائوتسه تونگ و لنين حداكثر يك انقلاب سياسي - اجتماعي را هدايت كرده اند. 
4- در مقايسه با نهضت ها يا انقلابهاي مذكور انقلاب اسلامي با وجود آن همه طرح و توطئه عليه آن، كه با همدستي و تجهيز و اقدام ابرقدرتها صورت مي گرفت، همچنان به راه روشن خود ادامه مي دهد، حتي اينك به مواضع شفاف تري نيز دست يافته است، جهان امروز حتي معاندان عظمت اين انقلاب هم، اصالت و قوام و تداوم انقلاب اسلامي را پذيرفته و قريب به اتفاق، آنرا شكست ناپذير مي دانند. 
5- نكته ظريف ديگري كه آقاي احمد هوبر از مقايسه انقلاب اسلامي با ساير انقلابها دريافته و بر آن تاكيد خاص مي ورزد اينكه رهبران اكثر انقلابهاي جهان يا جوان و يا حداكثر ميان سال بوده اند در حاليكه امام در زمان پيروزي انقلاب مرد سالخورده اي بود. 
6- از جمله كارهاي اعجاب انگيز امام خميني اينكه با آن سن و سال و شرايط پيري و بيماري به طرز عجيب و غيرقابل تصوري نسل جوان را به ميدان مبارزه مي كشانيد. در حاليكه روحيه و شرايط سني نسل جوان، اصولا بيشتر از نسل خود حرف و خط مي خواند تا از پيران، از مردي كه دوران انقلاب حدود 5 برابر 15 ساله هاي كشور از عمر خويش را سپري كرده بود. بد نيست به اقرار تاريخي شاه در برابر ساواك به نقل از مجله اسپانيايي مبني بر پيري امام اشاره شود: 
شاه در برابر نيروهاي ساواك و سازمان سيا با گريه مي گفت: كسي نيست اين پيرمرد را از سر راه من بردارد. 
7- آقاي احمد هوبر به نقل از منابع و كتب غربي كه همگي با انقلاب اسلامي دوست نيستند، دريافته است كه تمام دشمنان امام گفته اند كه امام خميني يك شخصيت منحصر بفرد و كامل است. مردي كه نه تنها از ارزشهاي اخلاقي و اعتقادات عميق مذهبي برخوردار است، بلكه از سياست و اطلاعات سياسي بسيار وسيعي نيز بهره مند است. 
8- دانش سياسي اجتماعي و حتي اقتصادي امام بي ترديد در راه پيروزي و ادامه انقلاب او را بسيار كمك كرده است. 
9- نكته بسيار دقيق و ظريفي كه از عمق مطالعات و دقت و نكته سنجي آقاي احمد هوبر از شناخت انقلاب ما گواهي مي دهد اينكه، انقلاب اسلامي ايران مستقيما از بطن مردم جوشيده است نه اينكه مثل انقلاب فرانسه از روشنفكراني چون ژان ژاك روسو، ولتر، ديدرو و ديگران تغذيه شود. به واقع انقلاب اسلامي را بايد انقلاب مردمي ناميد. بعضي از نهضت ها با پشتوانه نيروهاي نظامي به پيروزي مي رسند به همين دليل پس از پيروزي، نيروهاي نظامي و ارتش، بسادگي از صحنه سياست و اجرا كنار نمي روند حتي ساليان سال حكومت در دست و يد قدرت ارتش است - بعدها اگر شرايط حاصل آيد نسبت به پياده كردن تشكيلات و تدوين و اجراي قانون غير نظامي اقدام مي شود، كم نبوده اند انقلابهايي كه ده ها سال پس از پيروزي هنوز هم موفق به تدوين قانون اساسي و انتقال قدرت به افراد غيرنظامي نشدند. 
10- نكته ديگر موقعيت، شرايط و زمان پيروزي انقلاب اسلامي است. آقاي هوبر معتقد است اگر ده يا بيست سال ديگر يعني حدود 1377 ه. ش. انقلاب ايران شعله ور مي شد در آنصورت معلوم نبود تا چه ميزان عرق ديني و اعتقادات مذهبي بين ملت ايران زنده و باقي مانده بود. در اثر سياستهاي دين زدايي تبليغ تفكر بي ديني، شاه مي توانست تا حدودي در هويت ملي - مذهبي مردم ايران تغييراتي ايجاد كند. اگر چه ادعاي بعيدي به نظر مي رسد، اما نمي توان بطور كلي آنرا رد كرد. چندان بعيد نبود كه شاه بتواند طي چند برنامه نقش دين را در زندگي مردم از محوريت به كنار بزند در عين حال كه ايران كشوري اسلامي باشد، اما سرسپرده و وابسته باشد ومگر چنين نبود. مگر سرنوشت و كيان ايران را امريكايي ها تعيين نمي كردند؟ تصور بفرماييد از ايران كشوري مثل تركيه بسازد، تركيه اي كه امروز با وجود اكثريت آراء مسلمانان، نظام، حكومت، مجلس، نيروهاي مسلح و تمامي مسئولين صاحب قدرت برادامه نظام لائيتيسم تاكيدي مي ورزند. البته شرايط و قدرت و نفوذ و روحانيت و مراجع و بافت و ساختار و جايگاه دين در ايران با تركيه متفاوت بود ولي مگر نه اينكه حتي در اين اواخر براي اجراي مراسم سينه زني و نوحه خواني و برگزاري سوگواري عاشورا و تاسوعا فقط براي عاشورا اجازه حركت هياتهاي مذهبي و عزاداري را مي دادند، تازه شعارها، مسيرها و افراد هم تحت كنترل بودند. از ديگر سو وضعيت فرهنگي در تلويزيون و سينما و مطبوعات و كتابها، حتي اجتماع را بخوبي بياد داريم. درآنصورت معلوم نبود انقلاب بدين زودي ها به ثمر برسد. البته به آقاي هوبر بايد گفت خداوند تبارك و تعالي هم فرصتهاي مناسب و خاصي را در اختيار اولياي خاصش قرار مي دهد و نفحات بيداري را از الطاف خويش به سمت و سوي مردمي كه بواقع براي بقاي دين و حفظ قرآن و رسالت و استمرار مذهب حركت مي كنند اگر ملتي از آن بهره مند شد و خود را در مسير وزش آن نسيم مهرو لطف قرارداد پيروز مي شود. اينجاست كه شرايط و چگونگي و روند پيروزي انقلاب - مدت زمان شروع تا پيروزي و چگونگي استقرار نيروهاي انقلاب را بايد همراه با عنايت و توجه خاص حضرت حق سبحانه و تعالي تحليل كرد تا صرف امكانات و توان و قدرت و تجهيزات مادي و دنيوي. 
11- نكته مهم و اساسي ديگر كه به رهيافتهاي تحقيقي، پژوهشي آقاي هوبر برمي گردد، مقايسه اهداف انقلابها با انقلاب اسلامي است. تئوريسين هاي مختلف و فراواني در عصر حاضر پيرامون انقلاب حرف ها زده اند، تحليل داده اند، اما در ميان انبوهي از تحليلها و تفسيرها، انگشت شمار افرادي بوده اند كه سعي كرده اند حتي الامكان جانب و جايگاه بي طرفي را انتخاب كنند، معدود افرادي توانسته اند نسبتا به عمق انقلاب اسلامي پي ببرند و از اهداف واقعي، بلند، معنوي آن سخن برانند. البته ممكن است برخي از متفكران هم به اهدافي رسيده باشند اما چون با غرض و مرض بوده اند از طرح و بيان يافته هايشان خودداري كرده اند چون حساب مي كردند كه ارائه نتايج تحقيق و مطالعه آنها ممكن است هم به گسترش و تقويت انقلاب اسلامي كمك كند و هم به ديگر ملت ها و كشورها راه مبارزه را ياد دهد و ناخواسته به صدور انقلاب ما بينجامد. اما جناب هوبر در عين حال كه مثل ديگران انقلاب اسلامي را پديده منحصر بفرد عصر حاضر مي داند، از لحاظ اهداف نيز انقلاب اسلامي را از ساير انقلابها برتر مي داند در همين راستا مي گويد: 
خوب هدف اين انقلاب نيز يك پديده منحصر بفرد است. چرا كه تمام انقلابها نظير انقلاب فرانسه، انقلاب امريكا، انقلاب انگليسيها در قرن هفتم ميلادي مي خواستند يك جامعه بهتر - از نظر مادي - براي انسان بسازند، جامعه اي كه توسط انسان سازمان داده شده و در آن ثروت بيشتر توليد گردد و اين ثروت دوباره در ميان جامعه توزيع شود، اما انقلاب اسلامي در ايران مقصدي كاملا متفاوت را پي مي گيرند، چرا كه اين انقلاب مي خواهد دوباره خدا را در محور حيات انسان قرار داده و بشر را به طرف خدا راهنمايي كند و دوباره قانون و نظام الهي را بر روي زمين برقرار سازد و اين چيزي كاملا متفاوت است. تمام انقلابهاي ديگر مي خواستند يك نظام انساني را در زمين استقرار دهند، يعني نظام ژان ژاك روسو را يا نظام كارل ماركس و لنين را، در صورتيكه شما مي خواهيد نظام خدا را، نظام الله را در زمين مستقر كنيد و آخرين باري كه چنين كوششي به عمل آمد در فرمان پيامبر اسلام (ص) بود و بعد از آن ديگر چنين اقدامي نشد، اما اكنون يك سعي دوباره در اين جهت در حال انجام است و اين كاري بي نظير و فوق العاده است و من فكر مي كنم شما شانس زيادي در جهت موفقيت داريد
13- نكته ديگري كه از تحليل جناب هوبر مي توان دريافت اينكه، انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلابها از لحاظ توسعه و گسترش نيز قابل مقايسه نيست. انقلاب اسلامي ايران بسيار گسترده بود و طيف بسيار وسيعي را در جهان تحت تاثير خود قرار داده است. اين سخن ادعاي ما نيست كه هميشه در آرزوي گسترش انقلاب و صدور آن بعنوان نعمت، بركت و حركت نجات بخش كشورهاي تحت سلطه هستيم، بلكه اقرار و اعتراف حتي دشمنان انقلاب اسلامي هم همين است كه نداي بيداري و فرياد حق طلبي امام خميني در گوش تمام عالم طنين انداز شده است. بايد دقت كرد، تعريف ما از تاثير يا حتي صدور انقلاب اين نيست كه بلافاصله پس از ايران مي بايست كشورهاي منطقه، همسايه و بخصوص مسلمان يكي يكي تغيير نظام بدهند و حكومت هايشان عوض بشود، بلكه بيداري و آگاهي كه بين كشورها و بخصوص امت مسلمان پيدا شده است واقعيتي است كه انكارش به ساده لوحي و تجاهل مي ماند. مگر نه اينكه بحث حق طلبي، اسلام خواهي در بين ملتها مثل آتش زير خاكستر است البته ما با آقاي هوبر در موضوع گسترش و صدور انقلاب اشتراك نظر داريم، ايشان معتقد است كه عامل زمان موجب خواهد شد تا همان آتش نهفته كه در سينه مسلمانان جهان است به كانون نور و حرارت و بيداري تبديل شود. به قسمتي ديگر از سخنان آقاي هوبر پيرامون گسترش و صدور انقلاب توجه فرماييد: 
انقلاب اسلامي در حال حاضر تمام دنياي اسلام را تحت تاثير خود قرار داده است و مي توانيم به شما بگوييم كه حتي آن دسته از مسلماناني هم كه اكنون آشكارا طرفدار شما نيستند قلبشان با شماست و در نيمه راه هستند، و فقط عامل زمان است كه آنها را به سوي شما سوق خواهد داد. من فكر مي كنم كه انقلاب اسلامي راه خود را در تمام نقاط دنياي اسلام باز خواهد كرد و بر روي جهان غيراسلامي نيز تاثير خود را خواهد گذارد. 
13- آقاي هوبر در ميزان صدور تاثير انقلاب اسلامي گامي را فراتر از ديگران مي گذارد و معتقد است كه اين انقلاب حتي دنياي غير مسلمان را هم تحت تاثير خود قرار داده است. آقاي هوبر در اثبات مدعاي خود گويد: 
انقلاب اسلامي راه خود را در تمام نقاط دنياي اسلام باز خواهد كرد و برروي جهان غير اسلام نيز تاثير خود را خواهد گذارده است؛ چرا كه در دنياي غيرمسلمان، مردم تحت تاثير واقع شده اند، مثلا از من در سوئيس سئوالات بيشماري در مورد انقلاب اسلامي در ايران مي شود كه چطور يك چنين چيزي ممكن است؟ چرا يك چنين انقلابي به وقوع پيوست؟ و اينكه در دنياي غير مسلمان، مردم به طور فزاينده اي به سوي انقلاب اسلامي جلب شده اند. و من عقيده ام اين است كه شما در راه درستي گام برمي داريد.
14- آخرين نكته اي كه بايد از سخنان جناب هوبر يادآور شد و بر آن تاكيد ورزيد اينكه هنوز براي مردم دنيا از جمله جامعه سوئيس جاي اين سؤال باقي است كه حتي روند و شرايط پيروزي انقلاب اسلامي با اصول و قانونمندي و چگونگي تكوين و وقوع انقلابها متفاوت است، البته مردم سوئيس حق دارند از انقلاب ايران بپرسند زيرا يا از اوضاع ايران بواقع بي خبر بوده اند يا شناخت آنها از ايران بسيار اندك و آنهم غلط بوده است. يا ايران را از جمله كشورهاي بسيار عقب مانده و محروم و جهان سوم مي شناختند كه وقوع انقلاب در اين قبيل كشورها سؤال انگيز است و يا ذهنيت آنها به جهتي كه قبل از انقلاب شاه ايران براي تفريح و ورزشهاي زمستاني به سوئيس مي رفت با شرايط شاهانه او مقايسه مي كنند كه باز هم وجود انقلاب برايشان سؤال انگيز خواهد بود. اما وظيفه داريم به آقاي هوبر يادآور شويم كه زمينه اعجاب انگيز ديگر مردم سوئيس اينست كه شاه ايران در اواخر حكومتش از تمدن بزرگ و صنعتي شدن و اين شعارها دم مي زد، ضمنا فروش نفت و درآمد مالياتي ايران را قبل از انقلاب در نظر داشته باشيد در آنصورت به مردم سوئيس حق بدهيد كه بپرسند با آن همه درآمد نفت، ملت ما بايد ملت مرفه، در آسايش، پيشرفته و. . . باشد. در حاليكه ازواقعيات پشت پرده خبر نداشتند با اين همه، اطلاعات، اخبار ناصحيح و نادرست شبكه هاي خبري استكبار و دشمنان انقلاب را نيز اضافه نماييد، ضمنا وجود ضد انقلابهاي فراري خارج كشور را هم در ذهنيت دهي آنها نبايد ناديده گرفت. و اصولا بافت اعتقادي جامعه ما با غربي ها تا حد زيادي ناشناخته است، در تلقي آنها انقلاب بايد در كشورهاي صنعتي صورت پذيرد، در صورتي كه در صورت مساله اشتباه كرده اند. يكي از پيامها و اهداف روشن انقلاب ها دست يابي به دموكراسي است كه البته در نوع دموكراسي هم باز تفاوتها بسيار است. جناب آقاي هوبر حتي براي سران حكومت پهلوي و عوامل آنها وقوع چنين انقلابي با پيروزي بسيار زودرس نيز جاي شگفتي داشت. حتي بزرگترين تئوريسين ها و كارشناسان ارشد سازمان سيا و متفكران و سياستمداران امريكايي هم از پيروزي انقلاب ايران در حيرت عميقي فرو رفتند. اگر در اين واقعيت ترديد داريد. شما را به بازخواني جملات زير از آقاي ترنر رئيس وقت سازمان سيا توجه مي دهيم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
عناوین برگزیده
آخرین اخبار
پربازدید ها
پربحث ترین عناوین